چشماندازی از یک جنگ بیپایان و استراتژی شکستخورده تلآویو

با گذشت بیش از ۲۰ ماه از آغاز تجاوز نظامی رژیم صهیونیستی به نوار غزه، تحولات جدیدی در دستور کار قرار گرفته که نهتنها نشانی از پایان جنگ ندارند، بلکه بیانگر گسترش خشونت و تداوم پروژههای اشغالگرایانه این رژیم هستند. عملیات موسوم به «ارابههای گیدئون» که از ۴ مه توسط کابینه اسرائیل تصویب شد، بر تصرف کامل غزه و اداره مستقیم آن توسط ارتش صهیونیستی تأکید دارد. این رویکرد، عملاً به معنای نفی هرگونه راهحل سیاسی و ادامه بیپایان جنگ است.
در حالی که برخی ناظران تصور داشتند هدف اصلی این عملیات آزادسازی گروگانها یا تضعیف توان نظامی مقاومت فلسطین است، واقعیت میدانی چیز دیگری را نشان میدهد: سیاستهای افراطی و ایدئولوژیک احزاب راستگرای اسرائیلی در حال شکل دادن به تصمیمات جنگی هستند. هدف واقعی دیگر صرفاً امنیت نیست، بلکه تثبیت اشغال، تغییر ساختار جمعیتی و از بین بردن هر نوع هویت فلسطینی در غزه است.
انحراف از امنیت به سوی اشغال
در ظاهر، هدف ارتش رژیم صهیونیستی، نابودی زیرساختهای نظامی مقاومت و بازگرداندن گروگانها عنوان شده است. اما با گذشت زمان، مشخص شده که راهبرد رسمی ارتش با منافع جناحهای افراطی کابینه نتانیاهو در تضاد است. این جریانها خواهان بازسازی شهرکهای یهودی در غزه و استقرار دائم ارتش در منطقه هستند. بدین ترتیب، نظامیان صهیونیست بیش از آنکه به دنبال حل بحران باشند، به ابزار اجرای پروژههای ایدئولوژیک تبدیل شدهاند.
همزمان، نخستوزیر نتانیاهو با اتخاذ موضعی مبهم، عملاً از ارائه راهحل یا طرح جایگزین برای اداره مناطق تحت اشغال در غزه اجتناب کرده و این موضوع باعث شده است که نیروهای مقاومت پس از خروج ارتش، بار دیگر سازماندهی شوند و ابتکار عمل را به دست گیرند.
شکستهای تاکتیکی و اخلاقی تلآویو
در کنار ناکامیهای نظامی، عملیات ارتش اسرائیل از منظر اخلاقی و سیاسی نیز به یک بحران جدی تبدیل شده است. گزارشها حاکی از استفاده مکرر ارتش رژیم صهیونیستی از زور مفرط علیه غیرنظامیان، ممانعت عامدانه از ورود کمکهای بشردوستانه، و تخریب زیرساختهای غیرنظامی از جمله بیمارستانها و مدارس است. این اقدامات با موجی از محکومیتهای جهانی از جمله از سوی متحدان غربی اسرائیل مواجه شده است.
در همین حال، مقاومت فلسطینی با وجود فشارهای بیسابقه نظامی، توانسته است با بهرهگیری از ساختار پیچیده دفاعی خود، از جمله تونلهای زیرزمینی و تاکتیکهای چریکی، مانع از تحقق اهداف ارتش اشغالگر شود. همچنین، کنترل جریان کمکهای انسانی و بازسازی ساختارهای فرماندهی، نشان میدهد که نهتنها مقاومت تضعیف نشده، بلکه در برخی جبههها بازسازی نیز شده است.
بحران گروگانها؛ ابزار یا بهانه؟
رژیم صهیونیستی در طول جنگ، بارها مسئله گروگانها را به عنوان توجیه ادامه عملیات مطرح کرده، اما عملکرد واقعیاش نشان میدهد که حفظ جان گروگانها در اولویت نیست. بسیاری از گروگانها در اثر حملات خود ارتش صهیونیستی کشته شدهاند و عملیاتهای نجاتی که به مرگ گروگانها انجامیده، اعتبار اخلاقی اسرائیل را زیر سوال برده است. در عین حال، جناح راست کابینه نتانیاهو به شدت با هرگونه مبادله گروگانها با اسرا مخالفت میکند و جان گروگانها را در مقابل منافع ایدئولوژیک خود قربانی میسازد.
بنبست استراتژیک و نبود چشمانداز سیاسی
عدم پذیرش تشکیلات خودگردان فلسطین یا هر ساختار سیاسی جایگزین در غزه از سوی نتانیاهو، موجب شده نه تنها کشورهای عربی تمایلی به مشارکت در بازسازی غزه نداشته باشند، بلکه خلأ حاکمیتی در مناطقی که ارتش وارد آنها شده نیز باقی بماند. در نتیجه، پس از عقبنشینی موقت نظامی، نیروهای مقاومت بار دیگر به آن مناطق بازگشتهاند و به سازماندهی مجدد خود ادامه میدهند.
آنچه امروز در غزه در حال وقوع است، صرفاً یک درگیری نظامی نیست، بلکه نمایش آشکار بنبست اخلاقی، سیاسی و نظامی رژیم صهیونیستی است که در سایه حمایت غرب و با سوءاستفاده از مفاهیم امنیتی، به دنبال اشغال کامل سرزمین فلسطین است. در مقابل، نیروهای مقاومت با وجود فشارهای گسترده، همچنان بر دفاع از مردم و هویت فلسطینی پافشاری کردهاند.
جنگ غزه، بهجای اینکه به امنیت برای اسرائیل منجر شود، نشانهای است از فروپاشی درونی یک رژیم اشغالگر که نه راهحلی برای آینده دارد و نه پایانی برای خشونتهایی که خود آغازگر آن بوده است.
منبع: فارن افرز
12197983