وبگردی 10:27 - 19 شهریور 1403
از همان ۱۶ سالگی‌ام که خواستگار بازی شروع شد مادرم می‌گفت: «خوشبختی آدم‌ها دست خداست.» وقتی نعیمه از مهدی طلاق گرفت دیدم راست می‌گوید.

قصه طلاق‌هایی که زود اتفاق می‌افتد

از صبح که پسرکم دل و روده کشو را بیرون ریخته و چشمم به آن کاغذ گردالی توی دستش افتاده یک حالی شده‌ام. توی دلم یک کاسه سفالی کوچک گذاشته‌اند که هرزگاهی یک قطره از سقف نم خورده قلبم تلپی می‌افتد صدا می‌کند. به خودم که می‌آیم کاغذ مچاله شده توی دست پسرم را می‌گیرم و صاف می‌کنم. اسم دونفر را رویش نوشته‌اند و تاریخ عقد. عروس و دامادی که روز عید غدیر عقدشان بود. آنهم کجا؟! توی حرم. همین پارسال بود. من صبح به آن زودی حالش را نداشتم لباس تن دوتا وروجک کنم و ببرمشان. همسرم خودش تنها رفته بود. می‌گفت: «شبستان‌های حرم را با هماهنگی گرفته بودند برای مراسمشان. عاقد خبر کرده بودند و سفره عقدشان به چه قشنگی بود.» از همین گیفتشان معلوم بود فکر همه جایش را کرده بودند. همسرم هم دیر رسیده بود. عقدی که صبح روز تعطیل باشد نصف مهمانهایش خواب می‌مانند. وقتی آمد ما تازه سفره صبحانه را پهن کرده بودیم و چایی هنوز بخار داشت. وقتی نشست و از ماجرای عقدشان تعریف کرد و بعد هم گیفتشان را گذاشت کف دستم، یاد عقد خودمان افتادم که حرم بود. سفره عقدمان هم خیلی خوب شده بود. اما جا خیلی تنگ بود. هیچ کس به ذهنش نرسیده بود که جای بزرگتری هماهنگ کند. من و همسرم هم که از فکر خوانده شدن خطبه عقد توی حرم کیفور بودیم و دیگر اندازه صندلی‌ها دغدغه ته ذهنمان هم نبود. اصلا عقد ما خیلی هول هولکی بود. چیزی به محرم نمانده بود و می‌خواستیم توی روز‌های خوش اهل بیت، ما هم خوش باشیم و برای عزایشان مشکی بپوشیم. نشد که عقدمان عید غدیر باشد. البته از نظر خودم ما همان وقت بهم رسیده ایم. وقتی که اهل بیت شب عید غدیر لبخند و دعایشان را روی چادر من و توی جیب پیراهن داماد پاشیده اند.

یک ازدواج همه چیز تمام!

کاغذ مچاله توی دستم را خوب صاف می‌کنم. هر دویشان سیدند. خانواده‌های خیلی خوبی دارند و ازدواجشان توی سن خیلی خوبی بوده. ولی نمی‌فهمم چطور شد که این عقد قشنگ توی حرم، ختمش شد یک امضای تلخ پای برگه طلاق؟! به این دوتا که فکر می‌کنم زندگی دوستم هم می‌آید جلوی چشمم. از دسته گل‌ترین بچه‌های دانشگاه بود. محال بود برویم هیات و چندتایی خانم مشتری نجابت و حیایش نشوند. همیشه خواستگار داشت و همه ما منتظر بودیم که ببینیم این رفیقمان بالاخره بله را به کدامشان می‌گوید. فکر همه چیز را کرده بود. مانتوی عقد پر نگین و برقش توی کمد آویزان بود و انگشتر دری که از نجف برای همسرش خریده بود و گذاشته بود توی جعبه شکیلی توی کشو. حتی می‌دانست از کدام طرح جواهرات می‌خواهد برای مراسمش بخرد و کدام نوع حلقه به دستش می‌آید. با همه اینها در کمال ناباوری همه ما ازدواج کرده بودیم و او هنوز داشت خواستگار رد می‌کرد. تا اینکه بالاخره به پسری که ۱۰ جلسه با هم حرف زده بودند بله گفت. همه ما ازدواج آنها را یک اتفاق همه چیز تمام می‌دانستیم. همه چیز سرجایش بود. لباس و خرید عروس و مراسم و... هرچه عقد ما هول هولکی بود برای این دوستم همه چیز حساب شده و بابرنامه بود. درست مثل همان زوج که گیفتشان را توی دستم گرفته بودم و به همه این آدم‌ها داشتم یکجا فکر می‌کردم.

عمر هر دوی این ازدواج‌ها یک سال بود! وقتی این دوستم متارکه کرد و برگشت سرزندگی مجردی اش، همه ما شوکه شدیم. در واقعیت خیلی هم مهم نبود «چرا؟». اما این جزء مسائلی بود که نمی‌شد برویم بپرسیم یا توقع کنیم بفهمیم. زندگی مشترک همیشه جزییاتی دارد که هیچ کس جز خود دوتا آدم از آن سر در نمی‌آورد.

فوت کوزه‌گری خوشبختی

وقتی همسرم خبر طلاق اقواممان را داد روی مبل وارفته بودم و به یک نقطه نامعلوم نگاه می‌کردم. به عقدی فکر می‌کردم با برنامه و قشنگ تا مدت‌ها شده بود مایه مقایسه ذهنی ام. مثل متارکه دوستم که وقتی شنیدم، هنوز هم به لباس عقد توی کمد و انگشتر درّ همسرش فکر می‌کردم. به اینکه او چقدر آماده بود و من خیلی یهویی وسط عقدم پریده بودم و فقط فرصت کرده بودم همه چیز را به خدا بسپارم.

همسرم می‌گفت طلاقشان سر کلان مساله هاست. می‌فهمیدم که به بن بست خورده‌اند. بیشتر از خودشان، خانواده‌ها توی گردباد افتادند. حتی مادربزرگ‌ها غصه می‌خوردند و باورشان نمی‌شد غول طلاق آمده باشد در خانه شان و آب دهان تلخش را پاشیده باشد روی سنگفرش‌های حیاط و باغچه زندگیشان. غصه طلاق این دوتا جوان حتی فشارسنج مادر و پدر‌ها را پرکار کرده بود. گاهی هم کار به بیمارستان می‌کشید و بالاخره اتفاق افتاد. مثل طلاق دوستم و خیلی‌های دیگر که زندگیشان به یکی دوسال نرسید.

حالا که به زندگی خودم، به آن عقد ساده توی حرم و آن لحظه سپردن زندگی‌ام به خدا و اهل بیت فکر می‌کنم خوشحالم که وقت نکردم همه جزییات راخودم بچینم. شاید اصلا خوشبختی در تملک چیز‌هایی نیست که ما فکر می‌کنیم. لباس و انگشتر آماده و حتی شبستان هماهنگ شده برای عقد، هیچ کدام ضامن خوشبختی عروس وداماد نمی‌شود.

 به نظر من ضامن خوشبختی ما آدم‌ها فقط نگاه همان خداییست که اگریک لحظه از بودنش غفلت کنیم و فکر کنیم همه کاره‌ایم، بد می‌بازیم. وقت شوهر دادن دخترم که بشود، یا وقتی بخواهم برای پسرم زن بگیرم، در گوششان یواش می‌گویم خودشان را هیچ کاره بدانند. نه که دست روی دست بگذارم و به آنها هم بگویم چشم و گوششان را ببندند. نه... ولی ته ته ته همه چیز بعد از همه کار‌هایی که روی شانه ماست، باید یادشان بدهم «خوشبختی فقط در تملک خداست.»

منبع: ایرنا


12090902
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها

مهمترین اخبار وبگردی

وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» به گزارش وال استریت ژورنال روستای کوچک کشیرز در کوه‌های بلو ریج کارولینای شمالی، با جمعیت ثابت تنها حدود ۸۲۵ نفر، به یکی از مناطق با ثروتمند در آمریکا تبدیل شده و حداقل چهار میلیاردر در آن زندگی می‌کنند.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» پژوهش جالبی که این ماه منتشر شده، نشان می‌دهد تنها پشه‌های ماده نیستند که قادر به مکیدن خون ما هستند و ظاهرا پشه‌های نر هم می‌توانند این کار را انجام دهند.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» صورت‌های زاویه‌دار، فک‌های تراش‌خورده و خطوط تیز گونه، این روزها فقط یک انتخاب زیبایی نیستند؛ به مدی تبدیل شده‌اند که هزاران جوان را هر سال زیر تیغ جراحی می‌برد.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» طبق گزارش‌ها، در سال ۲۰۲۵ تعداد سیارات کشف‌شده خارج از منظومه شمسی از مرز ۶ هزار مورد عبور کرده است.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» باورهای ذهنی زوجین، گاه نقش تعیین‌کننده‌ای در کیفیت زندگی زناشویی دارند.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» شواهد تازه باستان‌شناسی نشان می‌دهد که تضاد ادیان همیشه هم واقعی نبوده؛ مسیحیان و زرتشتیان در عراق باستان در کنار هم زندگی می‌کردند.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» سحرگاه پنجم دی‌ماه ۱۳۸۲، زلزله ۶.۶ ریشتری بم را لرزاند و حضور میدانی شهیدان حاج قاسم سلیمانی و حاج احمد کاظمی در ساعات اولیه، به مدیریت امدادرسانی کمک کرد.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» یک فوق تخصص کبد، در خصوص اینکه چرا بیماران مبتلا به سیروز کبدی دچار تهوع و استفراغ می‌شوند، نکاتی را گوشزد کرد.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» ثبت جهانی سمنو به نام تاجیکستان در فهرست میراث ناملموس یونسکو، بیش از آن که یک موفقیت فرهنگی باشد، آیینه‌ای از خلأ‌های سیاست‌گذاری میراثی در منطقه‌ای است که آیین‌ها و خوراک‌هایش مرز نمی‌شناسد.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» زلزله ویرانگر پنجم دی‌ماه ۱۳۸۲ با بزرگی ۶.۶ ریشتر، شهر تاریخی بم را در چند ثانیه به تلی از آوار تبدیل کرد؛ فاجعه‌ای که با جان‌باختن ده‌ها هزار نفر، تخریب گسترده بافت شهری، بافت تاریخی ارگ بم و از بین رفتن زیرساخت‌ها، به یکی از تلخ‌ترین حواد...

مشاهده مهمترین خبرها در صدر رسانه‌ها

صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است