مشکلات اقتصادی تشدیدکننده طلاقهای عاطفی است

باشگاه خبرنگاران جوان - طلاق عاطفی، به عنوان پدیدهای شایع و پنهان، یکی از جدیترین تهدیدها علیه سلامت و ثبات خانواده در جامعه امروز است. در این وضعیت، زوجین با حفظ ساختار بیرونی زندگی مشترک (مانند زندگی زیر یک سقف)، از نظر عاطفی، هیجانی و حتی فیزیکی و جنسی از یکدیگر فاصله میگیرند. این گسست درونی، که آمار دقیقی از آن در دسترس نیست، به مراتب از طلاق رسمی پرآسیبتر است، زیرا زوجین را به سمت یک زندگی بیکیفیت و عاری از محبت سوق میدهد. بررسی عوامل مؤثر، چالشهای پس از ایجاد و راهکارهای درمانی، برای مواجهه با این بحران حیاتی است.
از باورهای ناکارآمد تا فقدان حمایت
ریشههای طلاق عاطفی را میتوان در مجموعهای از عوامل درهمتنیده شناختی، رابطهای و روانشناختی جستوجو کرد که به تدریج صمیمیت زوجین را از بین میبرند. بخش قابل توجهی از طلاق عاطفی از باورهای ارتباطی ناکارآمد نشأت میگیرد. این باورهای غیرمنطقی، سد راه ارتباط مؤثر شده و زمینه را برای ناسازگاری زناشویی فراهم میکنند. مهمترینِ این باورها که قدرت پیشبینیکنندگی بالایی دارند، شامل باور به مخرب بودن مخالفت، توقع ذهنخوانی و باور به عدم تغییرپذیری همسر است. افرادی که چنین باورهایی دارند، قادر به برقراری ارتباط سازنده نیستند و در نتیجه، فقدان مهارتهای ارتباط مؤثر، ناتوانی در بیان صحیح و شفاف نیازها و احساسات حتی از دوران نامزدی مثل مساله اختلاف بر سر مهریه و عدم توانایی در مدیریت صحیح خشم و تعارض، به انباشت سوءتفاهمها و فاصله عاطفی منجر میشود.
نارضایتی جنسی و خلأ حمایتی
در کنار عوامل شناختی، نارضایتی جنسی یکی از محرکهای اصلی سردی و دوری عاطفی است. تحقیقات نشان میدهند که دانش و نگرش جنسی پایین در زوجین با طلاق عاطفی رابطه معکوس دارد؛ به عبارتی، کمبود آگاهی و نگرشهای ناسازگار جنسی، روابط را از کیفیت میاندازد و باعث احساس محرومیت و ناامنی در همسران میشود.
علاوه بر این، متغیرهای روانشناختی مانند خودکارآمدی و حمایت اجتماعی به عنوان سپرهای محافظتی عمل میکنند. زوجهایی که خودکارآمدی پایین دارند، به توانایی خود برای حل مشکلات زناشویی باور ندارند و در مواجهه با چالشها به سادگی عقبنشینی میکنند. همچنین، کمبود حمایت اجتماعی و احساس دوست داشته شدن و تعلق فرد را در برابر استرسهای زندگی مشترک آسیبپذیر میسازد. در نهایت، عدم ارضای نیازهای اساسی عاطفی مانند توجه، احترام و تأیید در محیط خانواده نیز فرد را به سمت بیگانگی و جستجوی منابع دیگر سوق میدهد.
عوامل بیرونی مانند تفاوتهای شخصیتی و اختلافات خلقی در صورت عدم مدیریت، مشکلات مالی و اقتصادی طولانیمدت که استرس زیادی به خانواده وارد میکنند، و نیز دخالتهای نابجای خانوادهها یا انتظارات غیرواقعبینانه اجتماعی از زندگی مشترک، میتوانند به عنوان کاتالیزورهای تشدیدکننده طلاق عاطفی عمل نمایند.
پیامدهای گسست پنهان
طلاق عاطفی، یک بحران پنهان است که پیامدهای آن در برخی موارد از طلاق رسمی نیز وخیمتر است، زیرا زوجین و فرزندان را در یک محیط تنشزا به دام میاندازد. زوجین در این وضعیت، دچار مشکلات جدی روانی میشوند. شیوع افسردگی، اضطراب، کاهش اعتماد به نفس و احساس تنهایی و پوچی در این افراد افزایش مییابد. در سطح اجتماعی نیز، طلاق عاطفی سلامت عمومی را تهدید کرده و میتواند زمینهساز بروز آسیبهایی، چون خیانت و اعتیاد در جستجوی ارضای نیازهای برآورده نشده باشد.
فرزندان در خانوادههای درگیر طلاق عاطفی، بزرگترین آسیبدیدگان هستند. آنها در محیطی پر از تنش، فقدان صمیمیت و محبت والدین رشد میکنند که منجر به مشکلات رفتاری، افت تحصیلی، اضطراب و پرخاشگری در آنها میشود. همچنین، کودکان الگوهای ارتباطی ناسالم را از والدین خود میآموزند که چرخه معیوب روابط ناکارآمد را در نسلهای بعدی تکرار میکند.
چه باید کرد؟
مقابله با طلاق عاطفی نیازمند یک رویکرد جامع شامل اقدامات پیشگیرانه (آموزش) و مداخلات درمانی تخصصی است. بازسازی شناختی و مداخلات روانشناختی اساسیترین راهکار درمانی، تمرکز بر تغییر افکار و توانمندسازی روانی است. درمانگران باید از طریق بازسازی شناختی، باورهای ناکارآمد زوجین مانند توقع ذهنخوانی، را شناسایی و با باورهای منطقی جایگزین کنند تا رضایت زناشویی افزایش یابد. در کنار این، مداخلات باید بر تقویت خودکارآمدی زوجین و باور به توانایی موفقیت در حل مشکلات و نیز تشویق آنها به حفظ و تقویت شبکه حمایت اجتماعی متمرکز شود تا مقاومت در برابر استرسهای زناشویی افزایش یابد.
آموزشهای پیش از ازدواج و حین ازدواج نقش محوری در پیشگیری دارند. این آموزشها باید شامل مهارتهای حیاتی مانند گوش دادن فعال، بیان صحیح و شفاف نیازها، مدیریت تعارض و ابراز مؤثر محبت باشد تا زوجین بتوانند روابطی سازنده را مدیریت کنند. همچنین، آموزشهای تخصصی در زمینه مسائل جنسی برای افزایش دانش و ارتقا کیفیت روابط جنسی، به منظور کاهش نارضایتیهای این حوزه ضروری است.
در نهایت، استفاده از خدمات مشاوره خانواده و زوجدرمانی برای شناسایی و اصلاح الگوهای ارتباطی غلط و ترمیم صمیمیت از دست رفته، ضروری است. درمانگران میتوانند با توجه به متغیرهای فردی و رابطهای، مداخلات متناسبی را برای ارضای نیازهای عاطفی زوجین و نجات خانواده از گسست پنهان طراحی و اجرا کنند.
منبع: مهر
12242100
مهمترین اخبار وبگردی











