سودای عثمانی، جنگ سرد و نقاب اردوغان

باشگاه خبرنگاران جوان - تصویر رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه، در حال میزبانی از پاپ در کاخ مجلل ریاستجمهوری، و سخن گفتن از ارزشهای صلح و گفتگوی بین ادیان، نمایانگر کمال ریاکاری دیپلماتیکی است که سیاست خارجی آنکارا را در یک دههٔ اخیر تعریف کرده است. این نمایش عمومی صلحطلبی، به سختی میتواند پرده از حقایق تلخی بردارد که در پشت درهای بستهٔ دیپلماسی جریان دارد؛ حقایقی که مستقیماً با آرمانهای ایدئولوژیک رهبر ترکیه و جاهطلبیهای تجدید حیات عثمانی گره خورده است. در حالی که اردوغان خود را قهرمان بردباری معرفی میکند، گزارشها و منابع غیررسمی حاکی از آن است که پاپ در دیدارهای خصوصی، نگرانی عمیق خود را از وضعیت اقلیتهای مسیحی در ترکیه ابراز کرده است. این نگرانیها ریشه در آمار و ارقام هشداردهندهای دارند: جمعیتی که در اوایل قرن بیستم، بالغ بر ۴ میلیون نفر بود، اکنون به زحمت به ۱۰۰ هزار نفر میرسد. این کاهش فاجعهبار، نه تنها یک تغییر صرفاً جمعیتی، بلکه نتیجهٔ فرایندهای طولانیمدت فشار، تبعیض و به حاشیه راندن است که زیر سایهٔ حکمرانی اسلامگرایانهٔ حزب عدالت و توسعه (AKP) و تفکر اخوانالمسلمین تشدید شده است.
این تناقض میان ظاهر دیپلماتیک و واقعیت داخلی، ارتباط تنگاتنگی با پیشبینی تاریخی و خطرناک برنارد لوئیس، تاریخدان فقید و برجسته، دارد. لوئیس سالها پیش هشدار داده بود: «روزی خواهد آمد که ایران تبدیل به ترکیه شود و ترکیه تبدیل به ایران.» این جمله، به معنای دگرگونی سیاسی و ایدئولوژیک عمیق در هر دو کشور بود. تفسیر تحلیلگران از تحقق این پیشبینی در مورد ترکیه، آن است که آنکارا تحت رهبری اردوغان، از کمالیسم سکولار و غربگرایانهٔ آتاتورک، به سمت یک رژیم ایدئولوژیک مبتنی بر اسلام سیاسی در حال تغییر مسیر است؛ رژیمی که سودای احیای خلافت و رهبری امپراتوری عثمانی بر جهان اسلام (امت) را در سر میپروراند.
این چشمانداز ایدئولوژیک، آنکارا را از یک شریک ناتو و یک نامزد بالقوهٔ اتحادیه اروپا به یک بازیگر سرکش و غیرقابل پیشبینی در عرصهٔ جهانی تبدیل کرده است. تفکر اخوانالمسلمین، که اردوغان و حزبش عمیقاً با آن درگیر هستند، به طور ذاتی با اصول دموکراسی غربی و همزیستی منطقهای در تضاد است. این ایدئولوژی، دشمنی آشکار با اسرائیل را به عنوان یک وظیفهٔ دینی و سیاسی برای کسب مشروعیت در جهان عرب و اسلام میداند. در نتیجه، میزبانی از پاپ یا انجام مانورهای صلحطلبانه، صرفاً ابزارهایی برای پوشاندن اهداف واقعی و پنهان کردن مسیر تحول کشور به سوی یک قدرت نظامی-ایدئولوژیک است؛ قدرتی که نه تنها برای همسایگان خود، بلکه برای ثبات کل نظام بینالملل، چالشی عمیق محسوب میشود. این میراث ایدئولوژیک، ستون فقراتی است که تمام تصمیمات خارجی و نظامی اردوغان، از مدیترانه تا قفقاز، بر پایهٔ آن بنا شدهاند.
بازی دوگانه با غرب، هرج و مرج اقتصادی و دشمنی آشکار با اسرائیل
رویکرد اردوغان در قبال قدرتهای غربی، نمونهٔ بارزی از «بازی دوگانه» است که اهداف متناقض سیاست خارجی او را منعکس میکند. اروپا سالها امیدوار بود که ترکیه به عنوان «پل ارتباطی شرق و غرب» عمل کند و ثبات را در مرزهای قارهٔ پیر تضمین نماید. با این حال، اردوغان این امیدها را نه تنها ناامید کرد، بلکه با تضعیف نهادهای دموکراتیک، سرکوب آزادی بیان و اتخاذ سیاستهای خارجی تهاجمی، ترکیه را به یک منبع بیثباتی تبدیل کرده است.
این بیثباتی تنها به عرصهٔ دیپلماسی محدود نمیشود؛ مدیریت اقتصادی اردوغان، که مبتنی بر سیاستهای غیرمتعارف و مداخلهگرایانه است، اقتصاد ترکیه را به آشوب کشانده و ارزش لیر را به شدت تضعیف کرده است. این هرج و مرج اقتصادی، همسایگی مستقیم با سیاست سرکوب داخلی او دارد؛ جایی که سرکوب شدید کردها و عملیات نظامی فرامرزی علیه گروههای کرد در شمال عراق و سوریه، نه تنها حقوق بشر را نقض کرده، بلکه منابع مالی و سیاسی کشور را نیز به تحلیل برده است.
اما خطرناکترین جبههٔ سیاست دوگانهٔ اردوغان، موضع او در قبال اسرائیل است. اردوغان آشکارا علیه اسرائیل موضع گرفته و این دشمنی را به ابزاری برای تثبیت رهبری خود در جهان اسلام تبدیل کرده است. میزبانی از رهبران حماس، ارائهٔ حمایتهای لجستیکی و سیاسی از این گروه و از همه مهمتر، مقایسهٔ بنیامین نتانیاهو با آدولف هیتلر، نمونههایی از استفاده از ادبیات تند و خصمانه است که از حد انتقاد دیپلماتیک فراتر رفته و به ستیزهجویی ایدئولوژیک تبدیل شده است. این اقدامات، نه تنها روابط دوجانبه را به پایینترین سطح خود رسانده، بلکه ترکیه را در مقابل ائتلافهای جدید منطقهای قرار داده است.
تناقض در اینجاست که حتی بازیگران اصلی غربی، از جمله ایالات متحده، نمیتوانند اهمیت استراتژیک ترکیه را نادیده بگیرند. دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا، به دلیل کنترل ترکیه بر دروازههای پناهجویان به اروپا و همچنین روابط عمیق و پیچیدهٔ آنکارا با مسکو، همچنان مایل بود در طرحهای صلح بزرگتر (مانند طرح ۲۰ مادهای ادعایی) نقشی برای ترکیه قائل شود. این وابستگی غرب به کنترل ترکیه بر جریانهای مهاجرتی و موقعیت ژئوپلیتیک حیاتی آن، به اردوغان اجازه میدهد تا از این «اهرمهای فشار» به عنوان کارتهای برنده در بازی خود استفاده کند؛ حتی در شرایطی که سیاستهای او به طور فزایندهای با ارزشها و منافع امنیتی غرب در تضاد است. این بازی دوگانه، ترکیه را در وضعیتی قرار داده که هم از حمایتهای ناتو بهره میبرد و هم آشکارا علیه منافع اعضای اصلی آن عمل میکند، که نتیجهٔ نهایی آن، افزایش بیاعتمادی و بیثباتی منطقهای است.
جاهطلبی نظامی: گنبد آهنین ترکیه و موازنهی وجودی قدرت
اوج جاهطلبیهای نظامی و ایدئولوژیک اردوغان در اعلام قصد آنکارا برای ساخت یک سیستم دفاع موشکی ملی، مشابه «گنبد آهنین» (Iron Dome) اسرائیل، متبلور شده است. این اعلامیه، فوراً این پرسش راهبردی را مطرح میکند که: «علیه چه کسی؟»
پاسخ رسمی ترکیه ممکن است ایران، سوریه یا حتی نیروهای نیابتی منطقهای باشد، اما تحلیلگران سندیکای خبری یهود معتقدند که این اقدام نه یک تدبیر دفاعی صرف، بلکه نشاندهندهٔ مقاصد نظامی خطرناک ترکیه است. استدلال آنها این است که یک نیروی دفاعی، به طور معمول، به سیستمهای استاندارد ناتو تکیه میکند. تنها قدرتی که نیات تهاجمی بزرگ و برنامهای برای «فتح منطقه» دارد (و بنابراین در انتظار حملات تلافیجویانه است، مانند ایران یا حزبالله)، به چنین سپر دفاعی ملی و جامعی نیاز دارد تا بتواند از نیروهای مهاجم یا قلمروهای جدید خود دفاع کند. توسعهٔ یک سامانهٔ پیچیده و بومی مانند گنبد آهنین، نشاندهندهٔ آمادگی برای یک رویارویی وجودی است که فراتر از دفاع از مرزهای صرفاً ملی است. این برنامهٔ نظامی، آشکارا با سودای احیای امپراتوری عثمانی و تثبیت هژمونی ترکیه بر خاورمیانه و شرق مدیترانه مرتبط است.
این نگرانیها در عرصهٔ تصمیمگیریهای تسلیحاتی ایالات متحده نیز منعکس شده است. دلیل اینکه آمریکا ترجیح میدهد جنگندههای پیشرفتهٔ F-۳۵ را به عربستان سعودی بفروشد (همانطور که در گزارشهای پیشین نیز تحلیل شد)، اما با انتقال تسلیحات حساس به ترکیه تحت رهبری اردوغان اکیداً مخالفت میکند، در همین نکته نهفته است. واشنگتن به روشنی درک میکند که تسلیحات در دستان اردوغان، میتواند به یک تهدید وجودی برای منطقه تبدیل شود. در حالی که خرید F-۳۵ توسط عربستان به عنوان یک عامل ثباتبخش در مقابل ایران و در چارچوب معماری امنیتی آمریکا تلقی میشود، تجهیز ترکیهٔ ایدئولوژیک میتواند توازن قدرت را به شکلی غیرقابل کنترل به نفع یک بازیگر غیرقابل پیشبینی بر هم زند.
برای اسرائیل، این مسئله یک خط قرمز مطلق است. اگرچه ترامپ یا دیگر سیاستمداران غربی ممکن است به دلایل ژئوپلیتیک (کنترل پناهجویان، روابط با روسیه) بخواهند نقشی برای ترکیه در منطقه قائل شوند، اما اسرائیل هرگز حضور نظامی ترکیه در مرزهای خود یا داخل نوار غزه را نخواهد پذیرفت. این عدم پذیرش، به دلیل دشمنی آشکار اردوغان و سوابق حمایت او از حماس، یک اصل بقایی برای تلآویو است. حضور ترکیه در غزه، به معنای ایجاد یک پایگاه دائمی برای نفوذ اخوانالمسلمین در مجاورت مرزهای اسرائیل خواهد بود؛ سناریویی که از دیدگاه امنیتی اسرائیل غیرقابل تحمل است.
در نهایت، اردوغان، با وجود میزبانی از پاپ و تظاهر به صلح، یک سیاستمدار ایدئولوژیک با جاهطلبیهای تجدید حیاتطلبانهٔ عثمانی است که در حال تجهیز نظامی کشورش برای یک درگیری بزرگ منطقهای است. تضاد در سیاستهای او، از هرج و مرج اقتصادی داخلی تا دشمنی آشکار با اسرائیل، نه یک تصادف، بلکه پیامدهای مستقیم یک انتخاب ایدئولوژیک است. در این موازنهٔ وجودی قدرت، ترکیه تحت رهبری اردوغان دیگر پل ارتباطی شرق و غرب نیست، بلکه یک نیروی فشار و اصطکاک است که ثبات کل منطقه را به بازی گرفته است.
12246358
مهمترین اخبار بینالملل











