خوشبختی دو راه بیشتر ندارد: لذت ببر یا به وظیفهات عمل کن

باشگاه خبرنگاران جوان - خوشبختی واقعاً روزگار بدی را میگذراند، از بس که راههای ضدونقیض و گاهی احمقانه برای دستیافتن به آن ساخته شده است. اگر قبلاً در تبلیغات تلویزیونی میخواستند با نسل جدیدی از خمیردندانها یا طعمهای تازهی چیپس، خوشبختی را به ما بچشانند، حالا در شبکههای اجتماعی، باید با انجام چند حرکت کششی، کنارگذاشتن چند آدم سمی یا ترککردن چند عادتِ بد خوشبخت شویم. بااینحال، وقتی تاریخ نگرشها به خوشبختی را مرور میکنیم، درمییابیم که در واقع خوشبختی دو راه بیشتر ندارد.
راه اول، «لذتبردن از زندگی» است. بزرگترین آموزگار این راه «اپیکور» بود که میگفت: شادمانی محصول آتاراکسیا (رهایی از دغدغههای ذهنی) و آپونیا (فقدان درد جسمانی) است.
اپیکور فلسفهی روشنی داشت: «از چیزهایی که دردآورند یا شما را میترسانند پرهیز کنید». به همین دلیل، پیروان او، یعنی اپیکوریها عموماً هر آنچه را مایهی رنج و ناراحتی است ناپسند میشمرند و حذف تهدیدها و مشکلات را کلید رسیدن به زندگی شادتر میدانند. تصور نکنید اپیکوریها تنبل و بیانگیزه هستند. در بسیاری از موارد، عکس این قضیه صادق است. نکته آن است که آنها ترس و رنجِ دیرپا را ذاتاً ضروری و سودمند نمیدانند و درعوض بر لذتبردن از زندگی تمرکز میکنند.
راه دوم میگوید: «شادمانی محصول یافتن معنای زندگی و پذیرش سرنوشت خویشتن است.» آموزگار باستانی این نگرش به خوشبختی، اپیکتتوس بود، کسی که بهعنوان بنیانگذار مکتب رواقی شناخته میشود.
از نظر اپیکتتوس، ما باید اخلاقی زندگی کنیم، فارغ از آنکه زیست اخلاقی چه هزینههایی به زندگی شخصی ما تحمیل میکند. جانِ اندیشهی فلسفی او این است: «مرد باش و به وظیفهات عمل کن». آنها که سبک زندگی رواقی را دنبال میکنند معتقدند شادی حقیقی با چشمبستن بر لذات حاصل میشود. جای تعجب نیست که رواقیون عموماً افراد سختکوشیاند که نگاهشان به آینده معطوف است و برای دستیابی به هدف زندگیشان (هدفی که خود تعریف میکنند) هزینههای هنگفت شخصی را بیشکایت متحمل میشوند.
در تمام طول تاریخ، این دو رویکرد به هم طعنه زدهاند. اپیکوریها به رواقیان میگفتند: «آسان بگیرید»؛ و از آنها جواب میشنیدند که «تنبلی بس است!» اما آرتور بروکس معتقد است شاید بتوانیم ترکیبی از این دو رویکرد بسازیم.
بروکس میگوید: ما امروزه آنقدر دربارهی شخصیت و زیستشناسی آدمها میدانیم که میتوانیم خیلی خوب بفهمیم که چرا افراد یکی از این رویکردها را بیشتر از دیگری میپسندند. تحقیقات متعدد ریشهی این گرایشها را در ژنتیک، تجربیات دوران کودکی و بسیاری چیزهای دیگر پیدا کردهاند. اما در نهایت، مسئله این است که بتوانیم تعادلی میان مزیتهای این دو رویکرد ایجاد کنیم. لذتگراییِ افراطی زندگیمان را به باد میدهد و کوشش بیوقفه، فرسودهمان میکند. پس احتمالاً کار درست این است: هر وقت یکی از آنها پیروز شد، فرصتی به دیگری بدهید.
منبع: ترجمان علوم انسانی
12236485