از همان دوران کودکی هزاران خیال و آرزوی مختلف در سرمان داریم که چطور فرزند قوی و با اعتماد به نفسی تربیت کنیم، انواع رویاپردازیهای ذهنی را انجام میدهیم، انشا فرزندمان را به دقت میخوانیم همانی که موضوعش این است «در آینده میخواهید چه کاره شوید و البته موضوعات مشابه»، مثلا وقتی فرزند سودای پزشک شدن، معلم، مهندس، نویسنده، تاجر و هر شغل دیگری را در انشایش انتخاب کند دل پدر و مادرها غنج میرود و با خودشان میگویند «او که به شغل آینده و به موفقیت فکر میکند من باید برای او چه کار کنم؟» اینجاست که نقش والدین پررنگ میشود.
در این خصوص گفتوگویی با دکتر «سمانه پورحاتم» استاد دانشگاه و کارشناس خانواده داشتهایم که آن را در ادامه میخوانید:
اعتماد به نفس یعنی باور به توانمند بودن، پس طبیعی است این مسئله بر روی سرنوشت هر فردی اثرگذار باشد. اعتماد به نفس سه اصل بسیار مهم دارد که والدین باید بر این اصول مهم توجه داشته باشند که اعتماد به نفس در وجود فرزندانشان شکل گرفته و هم تقویت شود.
سه اصل شکل گیری اعتماد به نفس فرزندان!
ابتدا والدین باید آگاهی خود را در مورد موضوع و مسائل تربیتی بالا ببرند پس برای اینکه اطلاعات کافی داشته باشند؛ مطالعه و تحقیق در مورد مسئله مورد نظرشان داشته باشندو بدانند که «جرات مندی، خود پنداره مثبت وتوانمندی» سه عامل مهم هستند.
اگر قرار است فرزند ما فرزندی با اعتماد به نفس باشد و بتواند از چالشها عبور کند و مشکلات را حل کند باید به این سه اصول مهم توجه داشته باشند.
جرات مندی به چه شکل باید باشد؟
یکی از سوالات این است؛ جرات مندی باید به چه شکل باشد؟ این کارشناس در پاسخ میگوید: «جرات مندی هم باید در حیطه عمل باشد هم در ارتباط و همین طور درحیطه رد قاطعانه؛ یعنی اینکه فرزند شما توانایی نه گفتن را بلد باشد، اما چگونه جرات مندی در بچهها ایجاد میشود؟
اول اینکه والدین خودشان الگوی خوبی برای فرزندانشان باشند و به عنوان مربیان تربیتی حتماً باید مهارت قاطعیت و جرات ورزی را یاد گرفته و در زندگی به کار بگیرند تا یک الگوی عملی برای فرزندانشان باشند.
فرض کنید مادری که توانایی «نه» گفتن را ندارد و مثلاً یکی از دوستانش به او زنگ میزند و پیشنهادی میدهد با اینکه این پیشنهاد به نفع مادر و خانواده نیست، اما آن را میپذیرد و زمانی که تلفن را قطع میکند از این مسئله ابراز ناراحتی میکند.
وقتی همسرش میگوید خب بهتر بود این موضوع را قبول نکنی در جواب میگوید
«نمی توانستم نه بگم، خجالت کشیدم یا اینکه ترسیدم ناراحت بشه» وقتی مادر برخورد قاطعانه ندارد قطعاً یک الگوی رفتاری اشتباه برای فرزندش خواهد شد.
نکتهای که اینجا مهم است والدین باید مراقب باشند که فرزندان ترسو تربیت نکنند بلکه به فرزندانشان این را بیاموزند در مواقعی که ممکن است به آنها آسیب برسد از خود مراقبت کنند.
برای رسیدن به موفقیت باید جسور باشید!
برخی از مادران مدام در حال استرس و اضطراب هستند خب وقتی مادری همیشه نگران و مضطرب است فرزندش را هم مضطرب تربیت خواهد کرد. مادرانی که همیشه مضطرب هستند و مدام به فرزندان خود تذکر میدهند که این کار را بکن و آن کار را نکن فرزندان خود را ترسو بار میآورند که جرات مندی ندارند، فرزندانی که جرات مندی پایینی دارند عملاً نمیتوانند وارد حیطههای جدید شوند وقتی فرزند شما موقعیتهای جدید را تجربه نکند و وارد حیطههای جدید نشود عملاً موفقیتی نمیتواند کسب کند پس نمیتواند توانمند هم شود و اعتماد به نفس هم نخواهد داشت، چون همان طور که گفتیم که اعتماد به نفس یعنی باور داشتن به توانمندیهای خود.
پایه مهم دیگر خود پنداره مثبت است!
اصل مهم دوم خودپنداره مثبت است، اما خودپنداره مثبت یعنی چه؟ پورحاتم در پاسخ میگوید: برچسبهایی که والدین به بچهها میزنند تصویر بچهها نسبت به خودشان را شکل میدهد و والدینی که بیشتر توانمندیها و نقاط مثبت فرزندانشان را میبینند و برچسبهای مثبت به فرزندشان میزنند یک خود پنداره مثبت در فرندانشان ایجاد میکنند، اما متاسفانه والدینی که بیشتر نقاط ضعف کودک را میبینند و اشتباهاتش را به اصطلاح مثل چکشی به سر فرزندانشان میکوبند و فرزندشان را سررنش میکنند این عوامل باعث میشوند که یک خودپنداره منفی در وجود فرزندشان شکل بگیرد و سبب شود که اعتماد به نفس فرزندشان پایین بیاید. والدین با تحسین، تایید و تشویقی که دارند همیشه به فرزندانشان اعتماد به نفس میدهند، اما خدایی ناکرده با تنبیه و برچسبهای منفی حسهای منفی را به آنها القا میکنند.
اما پایه سوم توانمندی!
در پایان سخنانم میخواهم در مورد پایه سوم توانمندی سخن بگویم، نقش بسیار مهم والدین این است در هفت سال اول توانمندی فرزندشان را در قالب داستان، شعر، بازی و سرگرمی تقویت کنند در هفت سال دوم به صورت مستقیم و آموزش این موضوع را در آنها تقویت کنند، پس اعتماد به نفس در هفت سال دوم خیلی مهم است.
منبع: فارس
12090622