
باشگاه خبرنگاران جوان؛ نفیسه خلیلی - مهدی ناصری از همکاران شبکه خبر ۲ در برنامه «راویان حقیقت» که به ماجرای حمله رژیم صهیونیستی به ساختمان شیشهای صداوسیما میپردازد، درباره روز حمله گفت: روز دوشنبه بود که رژیم صهیونیستی به ساختمان شیشهای صداوسیما حمله کرد. ما از صبح در کنار سایر دوستان در رژی شبکه خبر مشغول بودیم. یعنی برنامهها به فراخور آن ایام و دفاع همه جانبهای که از مرز و بوم این کشور میشد، در قالب کلیپها، میان برنامهها و ویژه برنامه روی آنتن داشتیم. کنداکتور ما کنداکتور ویژهای بود و از صبح روز دوشنبه همان فعالیتها ادامه داشت.
ناصری درباره زمزمههایی که از ظهر روز دوشنبه برای حمله به منطقه ۳ و سازمان صداوسیما به گوش میرسید، توضیح داد: بله، تا ظهر همه چی عادی بود. از ظهر به مرور زمزمههای تهدید و حمله شنیده شد. حتی گفته بودند که قرار است منطقه ۳ برای حمله انتخاب بشود. واقعیت این است که ما و بچهها خیلی بر نمیتابیدیم که رژیم صهیونیستی علیرغم وحشیگری و ناجوانمردانه بودنش، به رسانه و سازمان صداوسیما حمله بکند. واقعاً باور نمیکردیم و پیش خودمان میگفتیم ممکن است حرفهایی زده باشد، ولی این حمله را بعید میدانستیم.
وی در پاسخ به این سوال که در آن لحظه ترس و اضطراب بر شما حاکم نشد؟ گفت: نه فقط من بلکه همکارانم هم نمیخواستند بروند. اما از زمانی که اوضاع جدی شد، ما از همکارانمان خواهش کردیم که بروند. اما هیچکس نمیرفت. از آنها خواهش کردیم، نمیرفتند و میگفتند ما در رژی هستیم، باید بمانیم و تا آخرین لحظه ماندند.
ناصری در پاسخ به این سوال که در لحظهای که همکاران به شما گفتند ساختمان شیشهای را تخلیه کنید، چرا آن لحظه ساختمان را ترک نکردید؟ گفت: نمیدانم. اگرچه حس پدرانه و همسرانه همراهم بود، ولی یک حس بالاتر هم هست، که در روایات به آن فوز عظیم تعبیر میشود. البته من کوچکتر از آنم که بخواهم به این موضوع اشاره بکنم و باید شهدا درباره فوز عظیم صحبت بکنند، که گفتند و ثابت کردند. ما دوست داشتیم به این فوز عظیم برسیم، که متاسفانه لیاقتش را نداشتیم.
او به اخلاقمداری و روی گشاده نیما رجبپور از شهدای رسانه ملی در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه اشاره کرد و ادامه داد: آن لحظه شهید رجبپور با روز و هفته قبلش فرق نمیکرد. همانطور آرام و خندهرو بود. وقتی ماجرای حمله به صداوسیما جدی شد، ابتدا به من گفت که مهدی! خانمها را بفرست بروند. تدبیرش این بود که اگر آن لحظه اتفاقی بیفتد، خانمها سخت میتوانند از این فضا خارج بشوند. من از خانمها خواهش کردم که بروند و آنها با اصرار رژی را ترک کردند. آقا نیما گفت ما میمانیم، اگر صدایی شنیدیم یا دیدیم اتفاقی در حال رخ دادن است، بلافاصله ساختمان را ترک میکنیم. آقا نیما به محض اینکه قبل از انفجار صدایی شنید، به ما گفت بچهها میخواهند ساختمان را بزنند، سریع خارج شوید. اما ایشان اولین نفر نبود که رژی را ترک کرد. انگار میخواست مطمئن شود که همه خارج شدند.
ناصری ادامه داد: وقتی همه خارج شدند، در ورودی استودیو پناه گرفتند. چون انفجار را شنیده بودند و از ترس اینکه چیزی اصابت نکند، پناه گرفته بودند. یکی از عزیزان گفت که بلند شویم و سریع فرار بکنیم. ما بلافاصله به راهپله آمدیم، تا خارج شویم. بعد از انفجار اول که همگی به سمت راهرو فرار کردیم. من دیگر متوجه افراد پشتسرم نشدم. ظاهراً شهید رجبپور با فاصله چند متر پشت سر ما در حال آمدن بود. ما طبقه سوم را رد کردیم، به طبقه دوم که رسیدیم، انفجار دوم اتفاق افتاد. در یک لحظه همه چی تاریک شد و همه جا را دود و غبار گرفت. من یک لحظه به دیوار پناه بردم و در همان لحظه همکارم سعید مرا صدا زد و باهم فرار کردیم.
وی خاطرنشان کرد: فاصله انفجار اول با دوم شاید کمتر از ۲۰ ثانیه بود. آنقدر فضا، فضای وحشتناکی بود، که ما احساس کردیم از پلههای ۱۰ طبقه به پایین میآییم. طبقات تمام نمیشد. بعد از اینکه به بیرون از ساختمان رسیدیم، ابتدا به خانه تماس گرفتم تا مطمئن شوند اتفاقی نیفتاده است و بلافاصله به سمت بیرون از ساختمان دویدیم. چون به ما میگفتند سریع خارج شوید.
12206516