چطور درباره دغدغههای بزرگسالان با فرزندان مان حرف بزنیم؟

باشگاه خبرنگاران جوان - تصور کنید در دل یک طوفان هستید؛ شما میدانید چگونه بادبان را تنظیم کنید و از امواج عبور کنید، اما کودکی را در کنار خود دارید که فقط تغییرات ناگهانی در ارتفاع کشتی و فریادهای ناگفته شما را میبیند. این دقیقاً موقعیت والدینی است که تلاش میکنند مشکلات بزرگسالی خود — از نگرانیهای مالی و اختلافات زناشویی گرفته تا استرس کاری و بیماریهای ناشناخته — را از چشم فرزندان شان پنهان کنند.
ما این کار را از سر عشق و محافظت انجام میدهیم، با این باور که بچهها نباید بار سنگین دغدغههای ما را به دوش بکشند.
اما حقیقتی وجود دارد که اغلب نادیده گرفته میشود: کودکان از سکوت بزرگسالان، ترسهای بزرگتری میسازند.
آنها هوشمندند؛ تنشهای خانه را تنفس میکنند و بیثباتی را حس میکنند.
سؤال اینجاست: آیا بهتر است آنها را در دنیای مه گرفته پنهانکاری نگه داریم، یا با بیانی مناسب و همراه با اطمینان، به آنها نشان دهیم که یک بزرگسال مسئول، در حال مدیریت شرایط است؟
پاسخ اینجاست که چگونه مرز ظریف میان افشاگری مخرب و ارتباط صادقانه را پیدا کنیم.
بچهها و دغدغههای بزرگسالان
فرزندان شما باهوشتر از آن چیزی هستند که فکر میکنید؛ حفظ سکوت مطلق، بهترین راه نیست.
مشکلات خانواده و فرزندان
دنیاهای والدین با دنیای بچهها متفاوت است؛ دنیای شما پر از پیچیدگیهای بزرگسالان، و دنیای آنها دنیای کودکی. اما این تفاوت مرز نیست، بلکه گاهی تبدیل به اختلاف نظر و سردرگمی میشود.
کودکان مانند رادار عمل میکنند؛ کوچکترین لرزشها و تغییرات در حال و هوای شما را حس میکنند. وقتی شما درگیر مشکلی هستید، اولین قربانی ناگفتههای شما فرزندتان است. او ممکن است بیدلیل خود را سرزنش کند یا فکر کند تقصیر اوست که شما خوشحال نیستید.
شما میتوانید کمک کنید! کافی است گاهی اوقات به جای پنهانکاری، احساسات خود را به شکلی مناسب به آنها بگویید و اطمینان دهید که «من این مشکل را مدیریت میکنم.»
بچهها کجای این مشکلات ایستادهاند؟!
درد و دلهای زناشویی: شاید روزهای سختی در زندگی مشترک شما میگذرد و حتی کلمه طلاق هم بین شما رد و بدل شده است. شما با خود فکر میکنید، چون جلوی بچهها دعوا نمیکنید، کارتان درست است؛ اما آنها بوی تنش خانه را حس میکنند.
سوگ عمیق: بهترین دوستتان ناگهان رفته و شما درگیر اندوهی سنگین هستید. سعی میکنید جلوی بچهها قوی باشید، اما گاهی این غم طاقتفرسا میشود و ناگهان از کوره در میروید.
فشار کاری: ضربالاجلهای سخت و رئیس سختگیر، استرس زیادی را به شما تحمیل کرده است. این استرس در خانه به شکل تحریکپذیری بروز میکند و ناخواسته با فرزندتان بدرفتاری میکنید.
مریضی ناشناخته: پزشکان هنوز علت اصلی مشکلات سلامتی شما را پیدا نکردهاند. نگرانی درونی شما باعث شده بیشتر در خود فرو بروید و گوشهگیر شوید.
اینها موقعیتهای رایجی هستند که هر کسی را به واکنشهایی مانند کنارهگیری، عصبانیت، یا تظاهر به “همه چیز عادی است” وا میدارند.
در حالی که شما نیاز به همسر، دوست یا والدینی دارید که به او تکیه کنید، فرزندان شما (به خصوص خردسالان یا نوجوانان منزوی) تماماً به شما وابسته هستند.
آنها هنوز مهارتهای مقابلهای بزرگسالان را ندارند؛ بنابراین، آنها بیش از حد حساس شده و نگران اتفاقاتی میشوند که برای شما میافتد.
در ادامه، دستورالعملهایی برای کارهایی که باید انجام دهید و کارهایی که نباید انجام دهید، ارائه خواهد شد.
همیشه احساسات خود را ابراز کنید
تحقیقات نشان میدهد که همیشه مفید است که به نزدیکان خود اجازه دهید از وضعیت عاطفی شما مطلع شوند.
اگر سه شب خوب نخوابیدهاید یا روز بدی در محل کار داشتهاید، قبل از اینکه در پایان روز از در بیرون بروید، به شریک زندگی، هماتاقی یا فرزندانتان اطلاع دهید که خسته یا تحریکپذیر هستید و آنچه را که نیاز دارید بگویید – یک ساعت مرا تنها بگذارید، پختن شام را به عهده بگیرید، ساکت باشید و در اتاقهایتان بازی کنید تا بتوانم چند دقیقه استراحت کنم.
این در مورد فعال بودن، مسئولیتپذیری در قبال احساسات خود و اطلاع دادن به دیگران است که چگونه کمک کنند.
بهتر است این کار را در طول روز انجام دهید تا وقتی خلق و خوی شما تغییر میکند، عصبانی نشوند.
این برای بچهها مهم است تا عصبی نشوند و به طور خودکار خود را سرزنش نکنند.
سن کودکان را در نظر بگیرید
نوزادان و کودکان نوپا: آنها وقتی تنش را در محیط خود احساس میکنند، میتوانند بهانهگیر شوند – مشاجره والدینشان آنها را وابسته یا به راحتی ناراحت میکند.
کودکان در سن دبستان: بدیهی است که آنها آگاهتر و کلامیتر هستند و به دلیل سنشان، طبیعتاً خودمحورتر و آگاهتر هستند – به راحتی تنش یا کنارهگیری یا حتی “تظاهر” والدین را درک میکنند.
اما بدون اطلاعات واضح، آنها مستعد داستانسراییهای خودشان در مورد اتفاقات هستند و متأسفانه توضیحاتشان مربوط به خودشان است: والدینم دارند طلاق میگیرند، چون من در مدرسه به دردسر افتادم؛ پدرم زودرنج است، چون از اینکه سر برادرم داد زدم عصبانی است.
اگر آنها بزرگترین یا تک فرزند باشند، میتوانند شروع به احساس مسئولیت برای کمک به والدین مشکلدار کنند.
نوجوانان: در حالی که نوجوانان دیدگاه بزرگسالانهای نسبت به واقعیت دارند، هنوز هم مستعد سرزنش خود هستند و این کشش برای حل مشکلات والدینشان میتواند قویتر باشد.
اگر بیش از حد تحت فشار تنش باشند، برخی با رفتارهایی مانند نوشیدن، مصرف مواد مخدر، بریدن آلت تناسلی یا بحث و جدل یا گوشهگیری بیشتر با آن کنار میآیند.
جوانان: آنها میتوانند مرزهای بهتری تعیین کنند، زیرا معمولاً خارج از خانه و حتی مستقلتر هستند.
با این حال، آنها هنوز هم مستعد احساس مسئولیت بیش از حد یا به دلیل دیدگاه مستقلتر و زندگی پرمشغلهترشان، بیشتر منزوی میشوند.
چه باید کرد؟
نوزادان و کودکان نوپا. این در مورد ایجاد یک محیط امن است: حفظ روالهای مشابه، آرام کردن آنها هنگام ناراحتی، و تلاش برای نشان ندادن احساسات قوی در اطراف آنها.
کودکان مدرسهای. در اینجا، شما احساسات خود را ابراز میکنید، با لحنی کلی با آنها برخورد میکنید و فعال هستید.
“میدانم که دیشب با تو تندخو بودم و متاسفم. چیزهایی در ذهنم هست که مرا آزار میدهد، اما ربطی به تو ندارد. اینها مشکلات بزرگسالان است که من در حال تلاش برای رفع آنها هستم.
من خوب خواهم شد. اگر من تحریکپذیر یا ناراحت به نظر میرسم، میدانم که ربطی به تو ندارد، و اگر نگران شدی، لطفاً به من اطلاع بده. این مربوط به تو نیست؛ لازم نیست کار متفاوتی انجام دهی. ”
نوجوانان و بزرگسالان جوان. در اینجا، میتوانید جزئیات بیشتری را به اشتراک بگذارید. باز هم، میخواهید به آنها اطمینان دهید که این مربوط به آنها نیست، شما مسئول رسیدگی به مشکل خود هستید و لازم نیست آنها کاری برای رفع شما انجام دهند. اگر میخواهید آنها …
با کمک به بچههای کوچکتر برای مدتی بیشتر کمک کنید، اشکالی ندارد، اما آن را ملموس کنید و کوتاهمدت نگه دارید.
چه کاری نباید انجام دهید:
وانمود کنید که هیچ مشکلی وجود ندارد. این کار بچهها را گیج میکند – آنها تنش را حس میکنند یا مشکلات را میبینند، اما این فیل درون اتاق است که هیچکس به آن نمیپردازد.
این باعث میشود افراد ناامید، بیش از حد هوشیار و برای حل مسائل تقلا کنند. دوباره، احساسات را ابراز کنید و جزئیاتی متناسب با سن آنها ارائه دهید.
فرزندتان را محرم اسرار خود قرار دهید. در اینجا، شما بیش از حد در مورد مشکلات ازدواج یا کار خود صحبت میکنید؛ شما از آنها به عنوان یک فرد برابر، یک دوست یا شریک استفاده میکنید.
کلید خانوادههای سالم، داشتن سلسله مراتب مشخص بین والدین و فرزندان است، حتی اگر آنها جوان باشند. بله، یک مرز باریک وجود دارد، اما شما نمیخواهید به فرزند یا نوجوان خود بگویید که به بهترین دوست خود چه میگفتید.
در پاک کردن شکست بخورید. اگر با کشاندن آنها به عنوان محرم اسرار، از مرزها عبور کردید یا آنها را ناراحت کردید، زیرا استرس داشتید و چیزی گفتید که پشیمان شدید، به عقب برگردید و زخم را التیام دهید.
مسئولیت رفتار خود را بر عهده بگیرید و به آنها کمک کنید تا دلیل احساسات یا کلمات شما را درک کنند، نه به عنوان بهانه، بلکه به عنوان راهی برای کمک به آنها در درک آنچه شما و بزرگسالان را به چالش میکشد.
نکته اصلی این است که آنها را به دنیای بزرگسالان خود نکشانید، اما آنها را از نظر احساسی تنها نگذارید.
شما نمیتوانید الگوی فرزندتان باشید و یکی از مهمترین فرصتها این است که به آنها نشان دهید که چگونه احساسات خود را مدیریت میکنید، مشکلات را حل میکنید و وقتی به احساسات آنها آسیب میرسانید، با دیگران چگونه رفتار میکنید.
منبع: سبک زندگی
12240339
مهمترین اخبار وبگردی











