اوهام عثمانی اردوغان در باتلاق سوریه: نفوذ ترکیه به نقطه انجماد رسید

باشگاه خبرنگاران جوان؛ سمیه خلیلی - با سقوط حکومت اسد، واقعیتهای میدانی سوریه نشان میدهد که نفوذ ترکیه به دیوار بنبست خورده است. سیاستهای مداخلهگرای آنکارا با چالشهای امنیتی، اقتصادی و تضاد منافع روسیه و ایران روبهرو شده و رویای احیای عثمانی در فرسایش نفوذ به دام افتاده است.
تحلیل ابعاد ناکامی نفوذ ترکیه: شکاف میان روایت قدرت و واقعیت فرسایش
در صحنه آشفته سوریه، روایتهای سیاسی بینالمللی با واقعیتهای میدانی فاصلهای عمیق گرفتهاند. اظهارات چهرههای بینالمللی مانند دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا، مبنی بر اینکه «ترکیه اکنون کنترل سوریه را در دست دارد» و شورشیان تحت حمایت آنکارا عملاً اداره کشور را به دست گرفتهاند، یک تصویر بزرگنماییشده و اغلب جهتدار را به نمایش میگذارد. این روایتها، که هدفشان توجیه عقبنشینی آمریکا از منطقه و انداختن بار مسئولیت بر دوش آنکارا بود، در برابر قاطعیت مقامات سوری و همپیمانانشان (ایران و روسیه) مبنی بر رد کنترل کامل ترکیه بر ساختارهای سیاسی یا امنیتی کشور، رنگ میبازد. نفوذ ترکیه، که از طریق حمایتهای لجستیکی و مرزی طولانیمدت از گروههای شورشی، بهویژه «هیئت تحریر الشام» (HTS) در شمال غرب سوریه به دست آمده، صرفاً یک نفوذ نظامی-لجستیکی است، نه یک کنترل حکومتی-ایدئولوژیک. این شکاف خود را در نحوه عملکرد HTS که بیش از آنکه یک ابزار وابسته به ترکیه باشد، یک شریک غیرقابلاعتماد با ریشههای ایدئولوژیک مستقل است، بهوضوح نشان میدهد. در نتیجه، آنکارا توانسته نفوذی گسترده در مرزها کسب کند، اما این نفوذ همواره با تنشها و نارضایتیهای پنهان میان گروههای محلی و نیروهای ترکیهای همراه بوده که شکنندگی این وضعیت را برملا میسازد.
بزرگترین ناکامی و انتقاد از سیاست خارجی ترکیه در سوریه، عدم توانایی آن در تبدیل قدرت نظامی به یک ساختار سیاسی پایدار و مشروع بوده است. مناطق تحت کنترل ترکیه، که از طریق عملیاتهای مختلف نظامی به دست آمدهاند، همگی با یک چالش اساسی روبهرو هستند: فقدان مشروعیت سیاسی و ثبات حکمرانی. نهادهای اداری و شوراهای محلی ایجاد شده توسط آنکارا، متزلزل و شدیداً به حمایت مالی و امنیتی مستقیم ترکیه وابسته هستند و نمیتوانند بهطور مستقل دوام بیاورند. علاوه بر این، ساکنان محلی، بهدلیل مدیریت ضعیف اقتصادی، افزایش قیمتها، فساد گروههای شبهنظامی وابسته به ترکیه و احساس هویتزدایی، بهشدت از مدیریت آنکارا ناراضیاند. این مناطق نه تنها فاقد یک ساختار سیاسی منسجم هستند، بلکه گروههای شورشی تحت حمایت ترکیه نیز خود درگیر تضادهای داخلی و جنگ قدرت میباشند که مانع از تمرکز بر حکمرانی کارآمد میشود و بیثباتی مرزها را تشدید میکند.
تقاطع منافع منطقهای و بهای سنگین استراتژی مداخلهگرا
نفوذ ترکیه در سوریه نه تنها درگیر چالشهای داخلی است، بلکه در تقاطع منافع متضاد بازیگران منطقهای، به شدت محدود شده است. نظم جدید در سوریه، با وجود تغییر حکومت در دمشق، همچنان صحنه رقابتهای پیچیده ایران و روسیه است. روسیه همچنان نیروی هوایی و دیپلماتیک مسلط در سوریه باقی خواهد ماند و بر هرگونه عملیات بزرگ ترکیه یا گسترش بیش از حد نفوذ آنکارا به سمت عمق سوریه، محدودیت اعمال میکند. مسکو از نفوذ خود برای حفظ جایگاه مناطق کلیدی و جلوگیری از تحقق کامل آرزوهای اردوغان استفاده خواهد کرد. در عین حال، ایران به تقویت محور مقاومت از طریق نیروهای نیابتی و مستشاران خود و حفظ مسیرهای لجستیکی به لبنان ادامه میدهد که این هدف مستقیماً با آرزوهای ترکیه برای تبدیل شدن به قدرت بلامنازع شمال سوریه در تضاد قرار میگیرد. فشارهای این دو بازیگر بزرگ، قدرت مانور ترکیه را به شدت محدود به مناطق مرزی میکند و هرگونه تلاش برای ایجاد یک ساختار فدرال یا خودمختار گسترده توسط آنکارا را خنثی میسازد.
علاوه بر این، مناطق تحت نفوذ ترکیه با چالشهای میدانی و امنیتی متعددی دست و پنجه نرم میکنند. حملات مکرر هستههای خفته داعش، انفجار بمبها و درگیریهای داخلی میان گروههای شبهنظامی، نشان میدهد که ترکیه نتوانسته امنیت مرزی را به عمق خاک سوریه صادر کند. از منظر اقتصادی، مناطق نفوذ با تورم شدید، کمبود خدمات عمومی و رکود اقتصادی روبهرو هستند که نارضایتیهای مردمی را به سمت نیروهای اشغالگر ترکیهای سوق میدهد. این چالشها، ترکیه را مجبور به حفظ حضور نظامی سنگین و پرهزینه میکند و مانع از تثبیت کامل منطقه میشود. همچنین، تضاد میان منافع ملیگرایانه و امنیتی ترکیه با منافع گروههای اسلامگرا و جهادی، هرگونه اتحاد سیاسی دائمی و ساختاری را ناممکن میسازد و بهای سنگینی را به لحاظ مالی و سیاسی بر دوش آنکارا میگذارد.
فرسایش قدرت و انجماد استراتژیک
سیاست خارجی حزب عدالت و توسعه به رهبری اردوغان، که با الهام از احیای نفوذ منطقهای دوران عثمانی تعریف شده بود، اکنون در سوریه به یک بنبست استراتژیک منجر شده است. نفوذ ترکیه در سوریه به نقطهی اشباع رسیده و وضعیت کنونی نه نشانهی «کنترل» است، نه «پیروزی»، بلکه صرفاً یک فرسایش تدریجی قدرت میباشد. این بنبست دارای ابعاد نظامی (هزینههای بالا برای حفظ خطوط مرزی شکننده)، سیاسی (عدم توانایی در ایجاد یک شریک سیاسی قابل اتکا و مشروع) و دیپلماتیک (تقابل مداوم با بازیگران کلیدی منطقهای) است.
ترکیه قدرت کافی برای حمله، اشغال و ایجاد یک حائل نظامی در طول مرز دارد، اما فاقد قدرت سیاسی، دیپلماتیک و اقتصادی لازم برای ادغام مناطق اشغالی، تحمیل یک راهحل سیاسی به بازیگران اصلی و کسب مشروعیت در میان مردم سوریه است. در نهایت، واقعیت سوریه بیش از آنکه نشانهی «احیای عثمانی» باشد، بیانگر محدودیتهای سیاست مداخلهگرای آنکارا است. رویای اردوغان در سوریه به بنبست برخورد کرده و اکنون در معرض خطر فرسایش دائمی قدرت و تبدیل شدن به یک بار امنیتی و اقتصادی سنگین برای آنکارا قرار دارد و نفوذ این کشور در حال تبدیل شدن به یک موضوع منجمد و کماثر در معادلات کلانتر منطقهای است.
12238925
مهمترین اخبار بینالملل











