جایی میان چادر و موهای بنفش؛ قصه مشترکِ یک فقدان

باشگاه خبرنگاران جوان - مترو مثل همیشه شلوغ بود؛ همان همهمهای که اگر گوشهای برای ایستادن پیدا کنی، انگار لطف بزرگی در حقّت کردهاند. قطار تازه از ایستگاه رد شده بود و موج آدمها بالا و پایین میرفت. در همان هجوم صدا و رنگ، نگاههایمان ناخودآگاه روی دو قاب متفاوت مکث کرد؛ دو دختری که شاید هرگز فکر نمیکردند اینطور کنار هم قرار بگیرند و تصویری بسازند که قصه امروزمان شود.
من خودم میدانم!
یکیشان دخترکی بود با موهای بنفش براق که مثل شعله از زیر کلاه لبهدارش بیرون زده بود. ابروهای تراشیدهاش حالتی داشت که انگار همیشه در حال تعجب است؛ لبش پیرسینگ داشت، نافش هم، و سیگار الکترونیکیاش را مثل شیطنتی کودکانه بالا میبرد و دودش را بیخیال روی سر و صورت آدمها پخش میکرد. خودش را وسط چند پسر جا کرده بود و با قهقههای بلند، از همانها که هیچ قاعدهای نمیشناسد، تمام واگن را خط میانداخت.
چند قدم آنطرفتر، درست روبهروی او، دختری نشسته بود با چادر مشکی. پایش را روی پایش انداخته بود، با خونسردی، اما آنقدر که ساق پایش و شلوار تنگش از زیر چادر پیدا بود. خانمی از ردیف بغل به آرامی اشارهای کرد؛ شاید خواست یادآوری کند، شاید هم کمک. اما دختر چادری بدون اینکه حتی نگاهش کند، گفت: «خودم میدونم.»
سرمایهای که از دست میرود
قطار میرفت، اما انگار این دو تصویر نمیخواستند از ذهن کسی بیرون بروند. یکی بیتفاوتی را فریاد میزد، یکی آزادی را. یکی به زیبایی خودش غره بود، یکی به چادرش. اما در یک چیز مشترک بودند: «غیبتِ حیا» یا شاید بهتر باشد بگوییم: «نبود آن نگاه مراقبانهای که خدا در وجود زن و مرد گذاشته؛ سرمایهای به نام «حیا»، که نه فقط برای چادریهاست و نه فقط برای بیحجابها. برای همه است؛ برای انسان.»
ثمره این خصلت مگر چیست؟
و درست همینجا بود که حرفهای حجتالاسلام علی آقابابا، کارشناس تربیتی و دینی، رنگ دیگری پیدا میکرد. او در گفتوگویی با ما، «حیا» را نه یک پوشش، نه یک رفتار مقطعی، بلکه روحِ تربیت انسان میدانست و میگفت: «اولین ثمره حیا این است که اخلاق و معنویت آدم را بالا میبرد. کسی که حیا دارد، خودش ناخودآگاه از زشتیها فاصله میگیرد؛ نه از ترس قانون، نه از نگاه مردم… از درون خودش. حیا یعنی انسان مراقب حرکات و گفتارش باشد؛ کسی که این مراقبت را داشته باشد بهطور طبیعی زیباتر، مهربانتر و اخلاقیتر میشود.»
او مکثی کرد و ادامه داد: «حیا فقط یک احساس نیست؛ یک نیروی بازدارنده است. نیرویی که قبل از اینکه انسان به سمت خطا برود، آرام در گوشش نجوا میکند: «مراقب باش.» به همین دلیل است که حیا، حریمهای شخصی و اجتماعی را حفظ میکند. وقتی مردم حیا داشته باشند، احترام در جامعه بالا میرود و فضا امنتر میشود. آرامش جمعی بالا میرود.»
دلیل رشد مفاسد نشویم
و بعد با تاکید بیشتری گفت: «جامعهای که در آن حیا کمرنگ شود، طبیعی است که مفاسد رشد میکند. چون افراد درونیترین ترمز خود را از دست میدهند. اما اگر حیا در دلها زنده باشد، حتی بدون اجبار هم بسیاری از ناهنجاریها خودبهخود کنار میروند.»
حجتالاسلام آقابابا، حیا را نه تنها اجتماعی، بلکه خانوادگی هم میدانست: «حیا در خانواده معجزه میکند. احترام زن و مرد به یکدیگر بیشتر میشود، فرزندان در محیطی سالمتر رشد میکنند و رفتارها به سمت آرامش میرود. خانهای که در آن حیا باشد، صدایش بلند نمیشود، حرمتها شکسته نمیشود.»
باحیاها درونِ آرامتری دارند
بخش دیگری از صحبتهایش، تصویری دقیقتر از اثر روانی حیا بود: «کسی که حیا دارد، از درون آرامتر است. چون بیحیایی، آدم را به سمت رفتارهایی میکشاند که بعدش پر از اضطراب و پشیمانی است. اما کسی که مرزبندی درونی دارد، سبکتر زندگی میکند و کمتر دچار آشفتگی میشود.»
و در پایان، به بُعد دینی این صفت اشاره کرد: «پیامبر صلوات الله علیه فرمودند: «حیا بخشی از ایمان است.» یعنی ایمان بدون حیا ناقص میماند. این صفت، فقط یک توصیه اخلاقی نیست؛ ستون هویت انسان است. ستون پاکی جامعه است. اگر هرکدام از ما از خودمان شروع کنیم، جامعه به نظم، تعادل و زیبایی بیشتری میرسد.»
ایستگاه آخری برای کمی تامل
قطار به ایستگاه آخر رسید. جمعیت هُل خورد بیرون و دو دختر، هرکدام در مسیری جدا گم شدند؛ مثل دو خط موازی که هیچوقت به هم نمیرسند. اما قصهشان در ذهن ما ماند. قصه دو انسانی که هریک چیزی را داشتند… و چیزی را کم داشتند.
حیا همان صفت ظریف و پرقدرتی است که اگر باشد، چادر را زیباتر میکند و بیحجابی را انسانیتر. اگر باشد، نگاهها را نرمتر میکند و دلها را امنتر؛ و این قصه، قصه یک واگن و دو دختر نبود؛ قصه ماست. قصه جامعهای که شاید بیش از هر زمان دیگری به یادآوری یک کلمه نیاز دارد: «حیا؛ سرمایهای برای همه، نه گروهی خاص.»
منبع: فارس
12243947
مهمترین اخبار وبگردی











