گنبد طلایی ترامپ؛ سراب پرهزینه امنیت مطلق

باشگاه خبرنگاران جوان، سمیه خلیلی - اعلام پروژه دفاع موشکی موسوم به «گنبد طلایی» از سوی دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، بار دیگر یکی از قدیمیترین وسوسههای راهبردی آمریکا را زنده کرده است: دستیابی به امنیت مطلق از طریق فناوری. طرحی که با ادعای ایجاد سپری فراگیر علیه تمامی تهدیدات موشکی و هوایی معرفی شد، در نگاه نخست میتواند پاسخی قاطع به نگرانیهای فزاینده امنیتی واشنگتن تلقی شود، اما بررسی دقیقتر نشان میدهد که این پروژه بیش از آنکه راهحلی واقعگرایانه باشد، بازتولید یک خیال سیاسی پرهزینه است.
ترامپ در ماه مه و در فضایی کاملاً تبلیغاتی، وعده داد که «گنبد طلایی» تا پایان دوره دوم ریاستجمهوری احتمالی او در سال ۲۰۲۹ «کاملاً عملیاتی» خواهد شد. او هزینه این طرح را حدود ۱۷۵ میلیارد دلار برآورد کرد و مدعی شد که این سیستم میتواند ایالات متحده را در برابر طیف گستردهای از تهدیدات، از موشکهای بالستیک قارهپیما گرفته تا سلاحهای مافوق صوت، محافظت کند. اما تنها چند ماه پس از این اعلام، موجی از تردیدها، انتقادها و تحلیلهای هشدارآمیز از سوی کارشناسان دفاعی، اقتصاددانان و حتی برخی سیاستمداران آمریکایی مطرح شده است.
آنچه بیش از همه جلب توجه میکند، شکاف عمیق میان روایت سیاسی ترامپ و واقعیتهای فنی و اقتصادی این پروژه است؛ شکافی که یادآور تجربههای شکستخورده گذشته در تاریخ نظامی آمریکا است.
وعدههای توخالی و هزینههای نجومی
پروژه «گنبد طلایی» در گفتمان ترامپ بهعنوان نماد بازگشت آمریکا به جایگاه «ابرقدرت بیرقیب» معرفی شد. او بارها تأکید کرد که این طرح، کشور را در برابر «هر نوع حملهای» ایمن خواهد کرد و هزینه آن «کاملاً قابل مدیریت» است. با این حال، گزارشهای مستقل تصویر کاملاً متفاوتی ارائه میدهند.
بر اساس برآوردهای منتشرشده توسط مؤسسات پژوهشی و رسانههایی، چون بلومبرگ و اوراسیا تایمز، هزینه واقعی این سامانه در یک بازه ۲۰ ساله میتواند به رقمی بین ۱.۱ تا ۳.۲ تریلیون دلار برسد. این رقم نهتنها چندین برابر برآورد رسمی ترامپ است، بلکه از مجموع هزینه بسیاری از پروژههای دفاعی بزرگ آمریکا در دهههای اخیر نیز فراتر میرود.
افزون بر هزینه ساخت سامانههای رهگیر زمینی و فضایی، باید به مخارج سنگین تحقیق و توسعه، آزمایشهای مکرر، نگهداری، آموزش نیروی انسانی و بهروزرسانی مداوم فناوریها توجه کرد. تجربه نشان داده است که پروژههای دفاعی کلان آمریکا، بهویژه آنهایی که به فناوریهای نوظهور متکی هستند، تقریباً همیشه با افزایش شدید هزینهها و تأخیرهای طولانی مواجه میشوند.
در شرایطی که ایالات متحده با بدهی عمومی بیسابقه، شکافهای اجتماعی عمیق و چالشهای اقتصادی داخلی دستوپنجه نرم میکند، تخصیص تریلیونها دلار به پروژهای با بازدهی نامطمئن، پرسشهای جدی درباره اولویتهای راهبردی واشنگتن ایجاد کرده است.
امنیت صددرصدی؛ رویایی دستنیافتنی
ادعای ترامپ مبنی بر تضمین «امنیت صددرصدی» شاید جذابترین و در عین حال آسیبپذیرترین بخش روایت او از «گنبد طلایی» باشد. تقریباً تمامی کارشناسان برجسته دفاعی بر این نکته تأکید دارند که امنیت مطلق، مفهومی دستنیافتنی است. حتی پیشرفتهترین سامانههای دفاع موشکی جهان نیز تنها میتوانند بخشی از تهدیدات را مهار کنند، نه همه آنها را.
تحولات اخیر در حوزه تسلیحات، بهویژه توسعه موشکهای مافوق صوت با قابلیت مانور بالا، معادلات دفاع موشکی را پیچیدهتر از همیشه کرده است. این سلاحها با سرعت بسیار بالا و مسیرهای غیرقابل پیشبینی، عملاً بسیاری از سامانههای رهگیر موجود را بیاثر میکنند. علاوه بر این، تهدیدات نوینی مانند حملات ترکیبی سایبری، جنگ الکترونیک و عملیات فضایی، ابعاد تازهای به مفهوم امنیت افزودهاند.
کارشناسان هشدار میدهند که تمرکز افراطی بر دفاع موشکی میتواند اثر معکوس داشته باشد. کشورهایی مانند روسیه و چین، در واکنش به چنین پروژههایی، احتمالاً به توسعه سلاحهای تهاجمی پیشرفتهتر روی میآورند؛ روندی که در نهایت رقابت تسلیحاتی را تشدید کرده و سطح ناامنی جهانی را افزایش میدهد. در چنین فضایی، «گنبد طلایی» ممکن است نه بهعنوان سپر دفاعی، بلکه بهعنوان محرکی برای بیثباتی بیشتر عمل کند.
بازگشت کابوس جنگ ستارگان
شباهتهای پروژه «گنبد طلایی» با ابتکار دفاع استراتژیک رونالد ریگان در دهه ۱۹۸۰، موسوم به «جنگ ستارگان»، از دید بسیاری از تحلیلگران انکارناپذیر است. طرح ریگان نیز با وعده ایجاد یک سپر دفاعی فضایی برای مقابله با تهدیدات هستهای اتحاد جماهیر شوروی معرفی شد و در زمان خود با استقبال سیاسی قابلتوجهی مواجه شد. اما محدودیتهای فناورانه و هزینههای سرسامآور، در نهایت مانع تحقق کامل آن شدند.
مطالعه اخیر بلومبرگ نشان میدهد که بسیاری از فناوریهای کلیدی مورد نیاز برای «گنبد طلایی»، از جمله رهگیرهای فضایی قابلاعتماد، هنوز وجود خارجی ندارند یا در مراحل اولیه پژوهش قرار دارند. این بدان معناست که تحقق عملی پروژه، حتی در خوشبینانهترین سناریوها، به دههها زمان و سرمایهگذاری عظیم نیاز دارد.
منتقدان بر این باورند که ترامپ، آگاهانه یا ناآگاهانه، در حال تکرار همان الگوی ریگان است: استفاده از یک پروژه دفاعی پرزرقوبرق برای تقویت جایگاه سیاسی داخلی و ارسال پیام قدرت به رقبا، بدون آنکه زیرساختهای فنی و اقتصادی لازم برای موفقیت آن فراهم باشد. خطر اصلی آن است که «گنبد طلایی» نیز پس از صرف میلیاردها یا حتی تریلیونها دلار، به سرنوشتی مشابه «جنگ ستارگان» دچار شود و بهآرامی از دستور کار خارج گردد.
پروژه «گنبد طلایی» ترامپ را میتوان نماد برخورد سیاستزده با مسئله پیچیده امنیت در قرن بیستویکم دانست. وعده امنیت مطلق، در جهانی که تهدیدات آن روزبهروز پیچیدهتر و غیرقابل پیشبینیتر میشوند، بیش از آنکه راهحل باشد، یک سراب پرهزینه است. تجربههای تاریخی آمریکا نشان دادهاند که اتکا به پروژههای عظیم و فناورمحور، بدون در نظر گرفتن واقعیتهای ژئوپلیتیکی، اقتصادی و فناورانه، اغلب به شکست منجر شده است.
در نهایت، پرسش اساسی همچنان بیپاسخ مانده است: آیا «گنبد طلایی» ترامپ میتواند از دام تکرار تاریخ بگریزد، یا بهعنوان نمونهای دیگر از بلندپروازیهای پرهزینه سیاسی در حافظه راهبردی آمریکا ثبت خواهد شد؟ پاسخ این پرسش، نه در وعدهها و شعارها، بلکه در آزمون زمان و واقعیتهای سخت نظام بینالملل مشخص خواهد شد.
12250576
مهمترین اخبار بینالملل











