وبگردی 08:46 - 10 آبان 1404
در آسمان شعر انقلاب، نام «سید‌حسن حسینی» و «قیصر امین‌پور» توأمان مانند ستاره‌ای نورانی می‌درخشد و در ذهن اهالی ادبیات هر دو به عنوان اسطوره‌هایی شکوهمند تثبیت شده‌اند.

یقه‌اسکی سفید، بالای دیوار لانه‌ی ‌جاسوسی!

باشگاه خبرنگاران جوان - در آسمان شعر انقلاب، نام «سید‌حسن حسینی» و «قیصر امین‌پور» توأمان مانند ستاره‌ای نورانی می‌درخشد و در ذهن اهالی ادبیات هر دو به عنوان اسطوره‌هایی شکوهمند تثبیت شده‌اند. دو شاعری که قرینه یکدیگرند و برای شناخت هر کدام از آن‌ها، آینه‌ای زلال‌تر از دیگری یافت نمی‌شود.

متن پیش‌رو، گفت‌وگوی مصطفی محدثی خراسانی با زنده‌یاد‌ دکترسیدحسن حسینی درباره سیروسلوک شعری و زندگی و زمانه یار دیرینه‌اش زنده‌یاد دکتر قیصر امین‌پور است که در زمستان ۱۳۸۱ و شماره ۳۰ مجله شعر«ویژه‌نامه قیصر امین‌پور» چاپ شده و اکنون برای نخستین‌بار توسط بخش «امین» شعر و ادب فارسی رسانه KHAMENEI.IR به مناسبت سالگرد درگذشت مرحوم قیصر امین‌پور منتشر می‌شود.

با توجّه به رفاقت دیرین و عمیق با قیصر و پیش‌گامی‌ای که به اتّفاق ایشان در جریان شعر انقلاب داشته‌اید، و پیوندی که نام و شعر شما و قیصر با هم خورده است، مشتاقم که قبل از ورود به گفت‌وگو و بحث، خواهش ما را بپذیرید و مروری داشته باشید بر خاطراتتان ــ که دفتری گرم‌و‌گیرا و پُربرگ‌وبار است ــ و برای ما از روزهای اوّل آشنایی‌ با قیصر، روزهای جوانی شعر انقلاب و ملکوت آن روزها بگویید.

من بار اوّل قیصر را در جلسات حوزه‌ی هنری دیدم. فکر می‌کنم سال ۱۳۵۹ قبل از آغاز جنگ بود و شاید سوّمین یا چهارمین جلسه‌ای بود که ما به حوزه رفته بودیم. آن موقع آقایان مصطفیٰ رخ‌صفت و رضا تهرانی آنجا بودند و حوزه زیر نظر سازمان تبلیغات نبود. جوانی سبزه‌رو و خوش‌چهره و خوش‌ذوق و پُرهیجان و پُرشور ــ مثل همه‌ی جوان‌های انقلاب ــ و البتّه متفکّر، آمد در جلسه و فکر می‌کنم سروده‌ای در مورد آیت‌الله طالقانی خواند. در همان برخورد اوّل، من احساس کردم با او تجانس روحی دارم و احساس کردم با یک استعداد بالقوّه مواجهم. بعدها که آشنایی‌مان بیشتر شد، هم‌زمان با طولانی شدن آشنایی، بر عمق و عرض آشنایی‌مان افزوده شد. سفرهای مختلف شعری با هم داشتیم و به منظور سیاحت ــ خودم را عرض می‌کنم ــ با هم به جبهه رفتیم و چون قیصر جنوبی است، به برکت وجود او با فضای جنوب هم آشنا شدم.

به‌هر‌حال، قبل از اینکه قیصر ازدواج کند، با او رابطه‌ی خانوادگی داشتم و البتّه الان هم این رابطه برقرار است؛ امّا چون وجود نازنینش نیاز به استراحت دارد، سعی می‌کنم کمتر ایجاد مزاحمت بکنم. از جمله‌ی شوخی‌هایی که من با قیصر در زمان مجرّدی ایشان می‌کردم، این بود که می‌گفتم «قیصر جان! اگر تو زن گرفتی و بچّه‌دار شدی، بعد توانستی با همین پایه و مایه شعر بگویی، آن‌وقت من شعر تو را به رسمیّت می‌شناسم.» من جمله‌ای داشتم که می‌گفتم اگر شاعران زن و بچّه نداشتند، شعر دنیا را برمی‌داشت؛ ولی مشکلات معیشتی و نبود «امن عیش» ــ به تعبیر حافظ ــ باعث شده که ذهن به سمت‌وسوهای غیر‌شعری گرایش پیدا کند و بسیاری فرصت‌های شاعرانه از دست برود. به‌هر‌حال، این شوخی من با قیصر امین‌پور بود ولی بحمدلله‌والمنّة بعد از ازدواج و بعد از اینکه خداوند آن آیه‌ی زیبای خودش را به قیصر داد، قیصر همچنان به شاعری و خلّاقیّت خود ادامه داد، حتّی پس از آن تصادف سنگین و این دوره‌ی طولانی درمان و عمل‌های جرّاحی دشوار.

که هر کدام کافی بود تا کس دیگری را از میدان به در ببرد.

بله، می‌توانست شاعری توانمند را سال‌های سال بازنشست کند. الحمدلله با عنایت اهل‌بیت، او توانایی‌های خودش در شعر را بیشتر ثابت کرد و از مبارزه با این تصادف که برایش پیش آمد، به نظر من سربلند بیرون آمد و شاعرانه هم با این تصادف برخورد کرد، امّا سخن گفتن ما از شعر قیصر هر‌چه کمتر جنبه‌ی «تصادفی» داشته باشد بهتر است. به‌هر‌حال، این حادثه برای قیصر پیش آمد و او با روحیّه و ایمانی که داشت و دارد، این حادثه را تحت‌الشّعاع خودش قرار داد، نه‌اینکه حادثه بتواند قیصر را تحت‌الشّعاع خودش قرار دهد.

به رغم اینکه خودتان تأکید کردید که صحبت ما درباره‌ی قیصر جنبه‌ی تصادفی نداشته باشد، امّا حالا که بحث را تصادفی مطرح کردید، اگر مایلید، درباره‌ی برخوردتان با این مسئله بیشتر توضیح بدهید.

آن حادثه در روزهای تعطیلیِ مطبوعات اتّفاق افتاد. من توسّط دوست مشترکی به نام آقای جعفری مطّلع شدم و به اتّفاق خانم فاطمه راکعی و همسرشان آقای شهرتاش به شمال رفتیم و با تلاش دوستان، قیصر را به تهران منتقل کردیم. در اینجا می‌خواهم خاطره‌ای از این جریان را نقل کنم، امّا قبل از آن این نکته را بگویم که خیلی‌ها بعد از آن حادثه طوری در مورد تصادف و بیماری قیصر صحبت کردند که انگار بیماری قیصر از شخصیّتش بزرگ‌تر است؛ در‌صورتی‌که به نظر من هیچ چیز نمی‌تواند شخصیّت شعری و شاعری و سلوک شاعرانه‌ی قیصر در زندگی را تحت تأثیر قرار دهد، حتّی آن بیماری. تکرار می‌کنم: به نظر من قیصر خیلی بزرگ‌تر از آن تصادفی است که برایش اتّفاق افتاد و تا همین جا هم آن بیماری را شکست داده و بر آن غلبه کرده و همچنان به فعّالیّت‌های هنری و ادبی خودش ادامه می‌دهد.

چند شب پیش هم که ما به اتّفاق دوستان رادیوفرهنگ به عیادت او رفتیم، در آن جمع، از همه بانشاط‌تر خود قیصر بود که البتّه بخش عمده‌ی آن برمی‌گشت به اینکه میزبان ما بود و خُلق‌وخوی کریمانه‌اش ایجاب می‌کرد که از عیادت‌کنندگانش با روحیّه‌ی بالا پذیرایی کند.

بله، همین‌طور است؛ به واسطه‌ی روحیّه و اعتقاد محکم و عنایت خداوند، بیماری سختی را پشت سر گذاشت و در یک سال، نُه بار زیر تیغ جرّاحی رفت. وقتی کادر پزشکی از شخصیّت شعری قیصر مطّلع می‌شدند، آن‌قدر شیفته‌ی او می‌شدند که با جان‌ودل تمام خدمات پزشکی را به او ارائه می‌دادند.

داشتم می‌گفتم در آن دوره‌ی بستری رفته بودم ملاقات قیصر عزیز. من به دلیل وابستگی عاطفی شدیدی که به قیصر داشته و دارم، اصلاً دیدن قیصر در بیمارستان برایم فشار روحی و عصبی داشت؛ به‌خصوص که سابقه‌ی فشار خون هم دارم، فشارم بالا می‌رفت و کمتر در اتاق می‌توانستم بالای سر قیصر بِایستم و آن محیط را تحمّل کنم؛ مخصوصاً که مراجعان زیادی داشت و علاوه بر بیماری، خستگی پاسخگویی به عیادت‌ها و محبّت‌ها در چهره‌اش دیده می‌شد. با توجّه به این قضیّه، من در حیاط بیمارستان می‌نشستم و دوستان می‌رفتند به قیصر می‌گفتند که سیّد آمده به ملاقاتت و برای من هم از او خبر می‌آوردند. امّا یکی از روزها دل را به دریا زدم و بالای سر قیصر حاضر شدم، دیدم کمی گرفته و اندوهگین است. با اینکه در عمرم کم پیش آمده که فی‌البداهه شعر بگویم، بنای شوخی را گذاشتم و به او گفتم «جمع کن بابا! این چه وضعی است که تا تکان می‌خوری، می‌روی بیمارستان روی تخت بستری می‌شوی و حال ما را هم بد می‌کنی؟» یک رباعی هم برایش نوشتم که البتّه بعدها برایش خواندم. تکیه‌ی ایهام شعر را هم روی کلمه‌ی «تخت» گذاشته بودم و روی اسم «قیصر»، که مثل شخصیّت او کم و منحصربه‌فرد است. رباعی این بود:

سهم من و تو اگرچه از بخت کم است

غم نیست، که عمر فتنه هم سخت کم است

تو قیصر رزمگاه شعر و سخنی

برخیز ز جا، برای تو تخت کم است

به‌هر‌حال، این یک خاطره بود و می‌شود عنوان آن را «یک رباعی و یک خاطره» گذاشت. بگذریم!

آیا تابه‌حال به طور جدّی و همه‌جانبه روی شعر قیصر صحبت داشته‌اید؟ چون همان‌طور که خودتان هم اشاره کرده‌اید، نوشتن در دو نوبت خیلی سخت است: یکی وقتی که چیزی برای گفتن و نوشتن نداشته باشی، و نوبت بعدی وقتی که با انبوهی از ناگفته‌ها و نانوشته‌ها مواجه باشی و می‌مانی که از کجا شروع کنی.

در ارتباط با قیصر، برخورد من از نوع دوّم است؛ امّا از طرفی او تنها شاعری است که با طیب خاطر در موردش صحبت کرده‌ام. تنها کسی که هم شعرش و هم شخصیّتش را دوست دارم قیصر است. یک نکته را هم همیشه گفته‌ام: فاصله‌ی بین شعر و شخصیّت قیصر به حدّاقل رسیده و به نظر من هر‌چه فاصله‌ی بین شعر و شخصیّت کمتر باشد، مردم شاعر را بیشتر باور می‌کنند.

یعنی صداقت و صمیمیّت در شعرش بیشتر جلوه می‌کند؟

بله، به صداقت و صمیمیّت او ایمان می‌آورید. در واقع، مهربانی قیصر و لطف و صمیمیّت و آن لبخند معروفش، در شعرش هم دیده می‌شود؛ آن ظرافت‌هایی که در محاوره و در پذیرایی هنگام چای آوردن از او سر می‌زند، در نثر پُرکرشمه و زیبایش هم دیده می‌شود. به «طوفان در پرانتز» نگاه کنید، به صنعتگری‌های ملیح و زیبا در نثر قیصر نگاه کنید. یک نکته را هم تذکّر بدهم که نباید شاعر بودن قیصر ستمی به نثرش بکند. او در نثر هم شاعر است؛ یعنی وقتی مقاله‌ای می‌نویسد یا در همین مقدّمه‌ای که به برگزید‌ه‌ی اشعارش نوشته، نثر زیبای قیصر را می‌توان دید. وقتی نثر هم می‌نویسد، نگاه شعری و جوهره‌ی شعری و شمّ شعری او در نگاه و نحوه‌ی بررسی موضوع به‌خوبی دیده می‌شود. از نثر قیصر و شاعرانه بودن و تمثیلی بودن و دلنشین بودن نثر و در‌عین‌حال طراوت داشتن آن نباید غافل شد.

قیصر شخصیّت جامع‌الاطرافی است؛ همان‌طور که خود شما هم می‌دانید، در زمینه‌های مختلف کار کرده و یکی از بزرگ‌ترین ظرفیّت‌های وجودی قیصر عزیزم پرورش یک سپاه شاعر و نویسنده‌ی نوجوان است که حضور همه‌ی آن‌ها را در مطبوعات پانزده سال اخیر حس می‌کنیم. خصوصاً در «سروش نوجوان»، قیصر بیشتر به سمت‌وسوی ادبیّات نوجوان رفت و چون روحیّه‌ی مهربانی داشته، جاذبه‌اش از دافعه‌اش بیشتر بوده.

شاید بشود گفت شما جلوه‌ی جلال شعر انقلابید و قیصر جلوه‌ی جمال آن.

به‌هر‌حال، به خاطر همان سلوک جمالی و مهربانی‌اش، شخص بسیار مناسب و کارایی بود. در ارتباط با نسل جوان، حتّی در آن اوایل که من در دفتر شعر جوان همکار قیصر بودم، خیلی از نیروها را به سمت ادبیّات نوجوان جذب کرد و خیلی از نیروها را تربیت کرد. «سروش نوجوان» واقعاً یک مجلّه‌ای بود و هست که تا وقتی سایه‌ی ذوق و فضل قیصر بر سر این مجلّه است ــ همچنین، دوستان دیگری که در کنار قیصر زحمت کشیده‌اند ــ مجلّه کارایی دارد؛ این جنبه‌ی کار قیصر را هم نباید نادیده بگیریم.

قیصر بسیار بیشتر از این مقداری که از او چاپ شده، کتاب دارد و کتاب‌هایش هم زنده‌اند و حرکت می‌کنند؛ بر محور کتاب‌هایش، این طرف و آن طرف مقاله می‌نویسند و گفت‌وگو می‌کنند و الان خیلی از شاگردهای ایشان سِمَت استادی و معلّمی پیدا کرده‌اند. بنابراین، از این بابت هم وجود قیصر وجود بابرکتی بوده و هست.

البتّه من یک ملاحظه‌ی انتقادی هم ذیل یکی از شعرهای قیصر داشته‌ام. گفته‌ام که یکی از ایثارها و گذشت‌های ذوقی و شعری‌ای که قیصر از خودش نشان داده، مجال شعر گفتن در حال‌وهوای رها از گروه سنّی است که او یک جاهایی از خودش گرفته و این انرژی را صرف ادبیّات نوجوان و صرف تربیت نوجوانان شاعر کرده؛ نوجوانان خوش‌قلم که در ابتدا خیلی از آن‌ها از روی دست خود قیصر رونویسی کردند و سرمشق گرفتند و خیلی‌هایشان حالا راه افتاده‌اند.

می‌دانید که قیصر به چندین هنر آراسته است؛ هم نقّاش بسیار زبردستی است که نسبت به هنرهای تجسّمی دید و نگاه دارد، هم دستی در اقسام خط‌ها در خوشنویسی دارد و خطّ خوشی دارد. در دانشگاه الزّهراء که با هم همکار بودیم، وقتی قبل از من قیصر سر کلاس بود و من بعد از او به کلاس می‌رفتم، دلم نمی‌آمد نوشته‌های قیصر را از روی تخته پاک کنم؛ یعنی احساس می‌کردم که باید دوربینی می‌داشتم و از آن تخته و صحنه عکس می‌گرفتم و بعد پاک می‌کردم. وقتی مجبور می‌شدم نوشته‌های قیصر را پاک کنم، واقعاً با اندوه باطنی این کار را می‌کردم؛ چون بر خلاف قیصر که بسیار خطّ زیبا و پُرکرشمه‌ای دارد، خطّ من را نهایتاً می‌شود گفت خوانا است که اگر آفتاب هم به آن بتابد، به قول بچّه‌ها راه می‌افتد! این بود که گاهی مطالب را شمرده‌شمرده می‌گفتم تا دانشجویان یادداشت کنند و خطّ قیصر را پاک نکنیم.

ادبیّات کودک و نوجوان هم یک شاخه از شاخه‌هایی است که قیصر در آن فعّالیّتِ توأم با توفیق داشته است؛ این خیلی مهم است که تأثیرگذار بوده است. گفتم که او بخشی از انرژی شعر بزرگسال خود را ایثار کرده برای نوجوانان و این در آینده بهره و بازدهِ خود را نشان خواهد داد. البتّه در همین زمان هم که ما هستیم این بهره و بازده به‌خوبی دیده می‌شود.

نقش تحصیل در رشته‌ی ادبیّات و تأثیر و تأثّری که قیصر و شعر او در این رابطه داشته نیز فصلی است که بحث روی آن شاید برای جوان‌ترها جالب باشد و راهگشا.

قطعاً یکی از وجوه ارزشمند در شخصیّت شعری قیصر، وجه آکادمیک آن است. قیصر یکی از اوّلین سفیرهای شعر انقلاب در مملکت دانشگاهی ما بود و این ادبیّات خواندن و تحصیل ادبیّات کردن باعث شد که خیلی از جوان‌ترها و از جمله من که سنّم دو سه سالی از او بیشتر است، تشویق شویم به خواندن ادبیّات. الان ما یک نسل شاعر تحصیل‌کرده‌ی سطح عالی دانشگاهی داریم که می‌شود این‌ها را در شهرستان‌های مختلف پیدا کرد و همه‌ی آن‌ها هم مصدر خدمت در ارگان‌ها، در نشریّات و مجلّات هستند. در این زمینه به نظر من چون قیصر آغازگر بود، تأثیر زیادی روی این جریان داشت.

در خلال صحبت‌ها، یک بار به صورت گذرا و البتّه با قصد مطرح شدنِ بحثی اشاره کردم که شما جلوه‌ی جلالیِ شعر انقلابید و قیصر جلوه‌ی جمالیِ آن. حالا با این اشاره‌ی دوباره امیدوارم بحثی هر‌چند کوتاه در‌این‌باره مطرح شود.

قیصر البتّه جلالی هم هست. قیصر به‌اصطلاح جزو بچّه‌های لانه است؛ از طلایه‌دارانی که لانه‌ی جاسوسی را فتح کردند، اگرچه این روزها صحبت کردن از این چیزها خیلی ارزش نیست و ممکن است پرونده بشود! من می‌دانم که در دو سه هفته‌ی اوّلی که لانه‌ی جاسوسی را گرفته بودند، قیصر بیانیّه‌های دانشجویان پیرو خطّ امام را ویرایش ادبی می‌کرد. خودش هم پُرشوروحال، بر روی دیوار لانه‌ی جاسوسی شعر می‌خواند؛ یادم هست که با بلوزِ یقه‌اسکیِ سفید، روی دیوار لانه‌ی جاسوسی در حال خواندن شعر یا بیانیّه بود. بعد از مدّتی، چون خوی و خصلت قیصر به شعر گرایش داشت، خودش را از آن ماجرا کنار کشید. قیصر بینش و نگاه اجتماعی پخته‌ای دارد. یکی از ویژگی‌های سلوک اجتماعی قیصر این است که از افراط و تفریط به دور است و خود این، پختگی و ویژگی‌های خاص را جلب می‌کند.

اصلاً به نظر می‌رسد مداری که شعر فارسی در ذهن و زبان بر آن قرار گرفته است، مدار تعادل باشد و این شعر است که به رستگاری رسیده است و راه به جایی برده است.

اعتدال در قیصر، نوعی لحن و نگاه انتقادی ملایم به اوضاع کشور و جهان را به وجود آورده است. از ویژگی‌های نگاه قیصر، این لحنِ همیشه‌ملایم است و شاید به صلاح باشد که در شعر قیصر همیشه به همین شکل باشد. گرچه من خیلی وقت‌ها دوست داشتم که همراه با خروش و فریادهای من، قیصر هم داد و فریاد می‌کرد و مثل من عصبانیّتش را بُروز می‌داد، امّا او به دلیل مهربانی و پرهیزش از بعضی افراط‌وتفریط‌ها این‌طور نبود.

ولی بالاخره به هر صورتی حرفش را زده است.

بله، به گونه‌ای که کمتر دیگران را بیازارد. بعضی مواقع، من قصد خاصّی هم نداشته‌ام؛ مثلاً شعری گفته‌ام یا نوشته‌ای داشته‌ام که باعث سوءتفاهم یا سوءبرداشت دیگران و یا باعث رنجش خاطر دیگران شده، در‌حالی‌که بعداً‌ به من توضیح دادند که از این شعر شما یا از این سخن شما چنین برداشتی شده؛ لذا من خودم هم شگفت‌زده شدم و می‌گفتم ای کاش من این حرف‌ها را به شکلی و به لحنی می‌گفتم که باعث رنجش دیگران نشود. از این بابت بود که گفتم قیصر شخصی پخته است و شاگردانش گاهی او را در حدّ پرستش دوست دارند؛ به گونه‌ای که در بیمارستان، پروانه‌وار به دُورش می‌چرخیدند. البتّه گاهی اوقات این پروانه‌ها باعث می‌شدند که اکسیژن کافی به شمع وجود قیصر نرسد و این بود که در بیمارستان، یکی از دوستان مسئول شده بود که نگذارد رفت‌وآمدها خیلی سنگین شود.

به لحاظ اساسی، هیچ‌گاه نظر من راجع به قیصر و شعرش عوض نمی‌شود و ممکن است کامل‌تر شود. همیشه احساس کرده‌ام قیصر وجود بابرکتی است. در ارتباط خانوادگی هم ارتباط با قیصر به آدم و به خانواده‌ی آدم آرامش می‌دهد. این ارزشمند است و به جوهر ذاتی و نفْس قیصر برمی‌گردد. به دیگران محبّت کردن، دیگران را از خود راضی نگه داشتن و خُلق‌وخوی تساهل و تسامح داشتن و مدارا کردن و سنگ صبور بودن، هزینه‌هایی دارد.

قطعاً این ظاهر آرام، باطنی پُرجنب‌وجوش می‌خواهد که بتواند تمامی این تضادها را در وجود خود هضم و حل کند.

بله، این هزینه را باید از خلوت خود و زندگی خود پرداخت کند. من بعضی مواقع می‌دیدم کسی شعری به او داده تا نظر بدهد و او با حوصله‌ای خارق‌العاده‌ای وقت می‌گذاشت که خود من کلافه می‌شدم و می‌گفتم در دو خط راهنمایی کن، امّا قیصر دلسوزانه وقت می‌گذاشت و راهنمایی می‌کرد و حوصله به خرج می‌داد. در مورد او حالا می‌گویم:

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد

وجود نازکت آزرده‌ی گزند مباد

سلامت همه آفاق در سلامت توست

به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد

امیدوارم همچنان سلامت باشند و شما هم که بانی این امر خیر در مجلّه‌ی شعر شدید، سلامت باشید و با انجام این امر خیر، گوشه‌ای از زحماتی را که قیصر برای نسل بعد از انقلاب کشیده بیان کنید و به‌هر‌حال معاصران، چنان که باید و شاید، به قدر و پایه‌ی قیصر پی ببرند. من تلاش‌هایی را در صداوسیما و یا مجلّه‌های دیگر برای معرّفی بعضی از شاعران و از جمله قیصر امین‌پور دیده‌ام که تلاش‌های صادقانه‌ای بوده، امّا متناسب با شأن قیصر و متناسب با زحماتی که قیصر کشیده نبوده. البتّه آدم با نیّت خوب هم می‌تواند کار ضعیف بکند. دوستانی که پشت آن کارهای تلویزیونی بودند، نیّت عمده‌شان خوب بود امّا شناخت آن‌ها از مقوله‌ی شعر و دیدگاه قیصر در شعر و شناخت آن‌ها از مقوله‌ی تصویر، با موقعیّت علمی و ادبی قیصر خیلی تناسب نداشت.


12238937
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها

مهمترین اخبار وبگردی

وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» گسترش اخبار جعلی در جامعه پدیده‌ای تک‌عاملی نیست. مجموعه‌ای از عوامل روانی و شناختی تا عوامل اجتماعی، زمینه پذیرش اخبار جعلی را فراهم می‌کنند.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» روزگاری گورخر ایرانی هم مانند میش‌مرغ، یوزپلنگ آسیایی و چندین گونه دیگر در معرض خطر انقراض بود ولی حالا جمعیت گورخر ایرانی در خانه اصلی‌اش در استان فارس به بیش از ۱۰۰۰ راس رسیده است.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» به گفته یک متخصص تغذیه، یکی از قدرتمندترین ابزار‌ها برای تقویت عملکرد مغز و محافظت آن در برابر زوال عقل در پای افراد است.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» اهل بیت(ع) تلاش کردند تا عقل جامعه بشری شکوفا شود اما در مقابل، مستکبران عالم با استفاده از زر و زور و امروز علاوه بر زر و زور از طریق تبلیغات و رسانه، عقل را به تعطیلی کشانده و یا کور کرده‌اند.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» در نخستین سال خلافت امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام)، فتنه‌ای بزرگ در بصره شکل گرفت. نبردی که با ایستادگی سپاه حق به پایان رسید و نخستین آزمون حکومت علوی را رقم زد.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» محور اصلی نوآوری فکری میرزای نائینی، تعریف جدیدی از ماهیت قدرت در دوران غیبت امام زمان (عج) و تلاش برای تنظیم، محدودسازی و مشروعیت‌بخشی به حکومت بود.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» محیط‌بانان شب را در سرمای کوهستان صبح می‌کنند تا قلب حیات‌وحش بتپد و صدای زوزه گرگ، بال زدن عقاب و فریاد مرال در جنگل‌های شمال همچنان شنیده شود.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» روز شنبه نهم آبان ۱۳۰۴ مجلس شورای ملی به ماده‌واحده انقراض سلطنت قاجاریه و تفویض حکومت به رضاخان رای مثبت داد و سلطنت قاجاریه پس از ۱۲۹ سال حکومت منقرض شد.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» کلیسای «ساگرادا فامیلیا» در بارسلونا پس از آن‌که کارگران نخستین بخش از صلیب را بر فراز برج مرکزی آن نصب کردند، سرانجام عنوان بلندترین کلیسای جهان را از آن خود کرد.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» در قوانین اخلاقی ایالات متحده، هدایا به رئیس‌جمهور اگر بیش از مقدار مشخصی ارزش داشته باشند، باید افشا شوند اما در دوره اول ریاست‌جمهوری ترامپ، انتقاداتی مطرح شد که برخی هدایای ارسال‌شده گزارش نشده‌اند.

مشاهده مهمترین خبرها در صدر رسانه‌ها

صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است