به گزارش ایسنا، محمد حیدری با بیان اینکه علوم شناختی حوزههای مرکب از دانشهای هوش مصنوعی، روانشناسی، عصب-روانشناسی، زبانشناسی، فلسفه ذهن و برخی دیگر از زمینههای مطالعاتی است، اظهار کرد: این گستره، پژوهشی با ماهیتی میان رشتهای در پی مطالعه پدیدهها و رفتارهای شناختی است؛ از ادراک (شامل حواس پنجگانه) گرفته تا فرآیندهای هوشمندانه (از قبیل حساب، حل مساله، تفکر شهود، تصمیمگیری، و...) زبان، حافظه، یادگیری و هر آنچه که بتوان آن را پدیده و رفتاری شناختی در نظر گرفت.
حیدری با بیان اینکه روشهای علمی و نظریههای شاخههای گوناگون علوم شناختی بر گسترش پژوهشها و زمینههای مطالعاتی، بر حوزههای تحقیقی به صورت تعاملی تاثیراتی اساسی داشتهاند، یادآور شد: بر اساس چنین رهیافتی، محققان علوم کامپیوتر و هوش مصنوعی با استفاده از نظریهها و روشهای مطالعاتی علوم شناختی میتوانند در جهت بهبود ایدهها و روشهای نظری و عملی هوش مصنوعی در شبیهسازی و پیادهسازی رفتارهای هوشمند گامهای مطلوبی بردارند.
این محقق ادامه داد: با وجود این، اگر فکر کنیم که علوم شناختی نوعی برنامه تحقیقی همسان و بزرگ است که پژوهشگران تخصصهای مختلف را در هماهنگی کامل به همکاری گرد میآورند، یک اشتباه است، علوم شناختی، همانند فیزیک نیوتونی یا شیمی ارگانیک، یک علم واحد متجانس را تشکیل نمیدهند. کسی که میخواهد به طور کامل با تمامی زمینههای مطالعاتی آن آشنا شود، ره به خطا برده است.
حیدری با بیان اینکه در این علم، تودهای از رشتههای اصلی و فرعی گرد آمدهاند که با یکدیگر تلاقی دارند، افزود: از طرفی، آزمایشها و نظریههای موضعی در مورد رفتارهای شناختی به طور ناهماهنگ و پراکنده ارائه میشوند و تحقیقات کاربردی و مجادلات فلسفی در هم آمیخته شدهاند و از طرف دیگر بحثهای پرشوری در مورد خطر تحدیدگرایی و سردستگی بعضی رشتهها مانند هوش مصنوعی یا عصبشناسی مطرح میشود. بنابراین علومشناختی از یک مجموعه علمی متجانس و یکپارچه فاصله دارند و به ابرهایی متراکم میمانند که به واسطه سطوح مختلف تحلیلی و الگوهای رقابتی در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه علوم شناختی یکی از دانشهای نو است که در کنار نانو تکنولوژی، بیوتکنولوژی، فناوری اطلاعات مجموعه دانشهای همگرا را که NBIC نام گرفتهاند، تشکیل میدهند، خاطرنشان کرد: این رشته از زیرمجموعههای علم اعصاب، روانشناسی، زبانشناسی، هوش مصنوعی و فلسفه ذهن تشکیل شده است و کاربرد وسیعی در رشتههای فرعی مانند پزشکی، آموزش و پرورش، جامعهشناسی، سیاست، علوم اطلاعات، ارتباطات و رسانههای گروهی، مهندسی پزشکی، مهندسی فرمان و کنترل و حتی علوم دفاعی و جنگ پیدا کرده است. مؤسسات تحقیقاتی و دانشگاههای بسیاری به تحقیق در زمینه علوم شناختی اشتغال دارند و در تلاش هستند تا راز بزرگترین سرمایه آدمی یعنی مغز و ذهن را کشف کنند و کارکردهای آن را به عنوان عالیترین و پیچیدهترین ودیعه الهی بشناسند.
حیدری افزود: تاکنون دانشمندان عصبشناس، زبانشناس، روانشناس، فیلسوفان ذهن و نظریهپردازان علم رایانه با کمک هم و در تعامل با یکدیگر توانستهاند گامهای با ارزشی را در جهت کشف و تبیین کارکردهای شناختی مغز انسان بردارند، به طوری که در مدت کوتاه سه الی چهار دهه اخیر یافتههای گرانبهایی را برای ما به ارمغان آوردهاند. به همین جهت، آنها دهه ۱۹۹۰ را دهه مغز نامیدند، با این امید که با بسیج امکانات علمی و تلاش همگانی بتوانند بیش از پیش به دنیای اسرارآمیز مغز پی ببرند.
به گفته وی سرمایهگذاری کشورهای پیشرفته در زمینه این دانش نو بسیار چشمگیر است و رقابت شدیدی در دستیابی به اسرار مغز و استفاده کاربردی از آن در میان کشورها وجود دارد. در کشور ما در حالی که در زمینه نانوتکنولوژی، بیوتکنولوژی و فناوری اطلاعات سرمایهگذاری مناسبی انجام گرفته و پیشرفتهای قابل توجهی به دست آمده است؛ اما در زمینه عضو چهارم دانشهای همگرا، یعنی علوم شناختی هنوز اقدام متناسبی انجام نگرفته است. از این رو، جا دارد نسبت به این دانش نو به عنوان یک دانش مادر که بیتردید تاثیرات شگفتآوری بر بسیاری از حوزههای انسانی بر جای خواهد گذاشت توجه شده، سرمایهگذاری بیشتری در توسعه این دانش نو انجام گیرد.
به گزارش دبیرخانه نخستین کنفرانس ملی علوم شناختی و رسانه، حیدری افزود: علوم شناختی همانند تمامی شاخههای معرفت بشری از پارادایم خاصی پیروی میکند. دانشمندان علوم شناختی ذهن انسان را شبکه پیچیدهای میدانند که اطلاعات را دریافت، نگهداری و بازیابی میکند و میتواند آن را تغییر شکل یا انتقال دهد. عملیات فوق را پردازش اطلاعات و این پارادیم را رویکرد پردازشی میخوانند.
نخستین کنفرانس ملی علوم شناختی و رسانه، ۱۱ مهرماه امسال به همت دانشگاه شهید بهشتی در مرکز همایشهای بین المللی برج میلاد برگزار میشود.
انتهای پیام