گوناگون 10:56 - 04 خرداد 1397
شعر > فاضل ترکمن:من همیشه مثل یک مجسمهکنج خانه‌ام

پسکوچه

 

هیچ شانه‌ای برای گریه‌کردنم نبوده است

غیرِ شانه‌ام

 

بغض‌های من همیشه خاک‌خورده‌اند

ماهیانِ تویِ حوضِ قلبِ کوچکم

مُرده‌اند...

 

شب به قلب من رسیده است

آفتاب را از آسمانِ چشم‌هایِ من بُریده است

 

نور نیست

سنگِ دردهایِ من صبور نیست

 

دیگر از زمین و از زمانه خسته‌ام

دل‌شکسته‌ام

یک نفر کجاست؟

یک نفر فقط...

یک نفر که دست خسته‌ی مرا بگیرد و از آسمان برای من

قاصدک بیاورد

یک نفر که لااقل برای زخم‌های من

نمک بیاورد

 

من به هر دَری زدم

از میان این‌ همه رفیق

هیچ‌کس مرا نخواست

یک نفر کجاست؟

فکر می‌کنم رفیق من فقط خداست...


9789849
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها
صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است