گوناگون 13:48 - 05 بهمن 1395
همشهری دو - آزاده باقری:«عجیب ولی واقعی؛ فقط با یک صلوات مشغول به‌کار شوید.» همین یک جمله روی یکی از تراکت‌های پخش شده در سطح شهر کافی است تا حالمان را خوب کند و ببردمان تا میدان امام‌حسین(ع) تا ببینیم کسی که حاضر است تنها با ذکر صلوات کسی را بر سر کار بنشاند کیست، آن هم در این زمانه‌ای که برای خیلی‌ها پول حرف اول و آخر را می‌زند و همه به‌دنبال راهی هستند تا بتوانند هرچه سریع‌تر و راحت‌تر آن را به‌دست آورند.

وقتی به آدرس نوشته شده روی تراکت رفتیم انتظارمان از آگهی‌دهنده حداقل مردی مسن و ریش سفید بود اما سیدرضا مجتبایی هیچ کدام از این ویژگی‌ها را نداشت. او مردی 43ساله است که همه او را به اسم آقا سید می‌شناسند و به طرز عجیبی برایش احترام قائل هستند. آقا رضا 6سال می‌شود که شرکت کاریابی‌اش را راه انداخته و در آن کارگر و آشپز و سرآشپز به رستوران‌ها معرفی می‌کند. در این مدت نیز هر 5هزار رستورانی که با او کار می‌کنند و تمام کارگرهایی که به رستوران‌ها معرفی‌شان کرده راضی بوده‌اند. برای همین به‌راحتی چرخ زندگی‌اش می‌گردد. در برنامه بعدی‌ای که درنظر دارد می‌خواهد به تعداد رستوران‌هایی که او را می‌شناسند و با او کار می‌کنند اضافه کند و رستوران‌ها را به 10هزار تا برساند؛ کاری که بسیار اتفاقی و با یک جرقه در ذهنش ایجاد شد و حالا برای خودش برو و بیایی دارد. دفتر آقا سیدیک اتاق کوچک در یکی از ساختمان‌های روبه‌روی بیمارستان امام‌حسین(ع) است؛ جایی که همسرش و چند نیروی دیگر مشغول به کارند و پاسخ کارگرهایی که تلفنی یا حضوری به آنها مراجعه می‌کنند را می‌دهند. سرشان آنقدر شلوغ است که هر دقیقه تلفن زنگ می‌خورد یا یک نفر وارد دفتر می‌شود. برای همین در مدت گفت‌وگویمان تلفن را از پریز می‌کشند تا بدون سر و صدا بشود برای دقایقی صحبت کرد. مطمئن باشید بعد از خواندن این گفت‌وگو حال شما هم خوب می‌شود و لبخند به لبتان خواهد نشست.

  • ما شما را از طریق تراکتی که در سطح شهر پخش کرده‌اید پیدا کردیم. بهتر است ابتدا خودتان را معرفی کنید و بگویید چطور شد که تصمیم گرفتید با این نوع تبلیغ دیگران را مشغول به‌کار کنید؟

من چندین سال می‌شود که شرکت تأمین نیروی خدماتی دارم. همیشه می‌دیدم برخی شرکت‌های خدماتی و کاریابی در قبال کارگرها و کسانی که جویای کار هستند رفتار ناشایستی انجام می‌دهند و به همین دلیل یکسری تشنج، درگیری و اختلاف‌هایی را به‌وجود می‌آورند که بعضا کار را به دادگاه و دادگستری هم می‌کشانند. بارها با آنها برخورد داشته‌ام. روی هم رفته نارضایتی مردم از عملکرد کاریابی‌ها من را مجاب کرد در شرکت کاریابی خودم کارگرها را بدون هیچ هزینه‌ای و فقط با ذکر یک صلوات مشغول به‌کار کنم. دل یک کارگر را شاد کردن خیلی ثواب دارد. همه‌چیز که پول نمی‌شود. ‌ای کاش حداقل برخی از شرکت‌های کاریابی این موضوع را درک می‌کردند و کمی با دل این کارگرهای بنده خدا راه می‌آمدند. واقعا جای دوری نمی‌رود؛ حداقل برای من اینطور بوده.

  • روند کارتان هم‌اکنون به چه صورت است؟ یعنی وقتی از خود کارگر بابت کاری که برایشان پیدا می‌کنید مبلغی نمی‌گیرید هزینه‌های خودتان را به‌عنوان یک شرکت کاریابی چگونه تأمین می‌کنید؟

همه می‌دانیم که کارگر از نظر مالی در مضیقه است و به سختی می‌تواند درآمدی به‌دست آورد. من در این زمینه با کارفرماها صحبت کردم و گفتم چون آنها توان پرداخت هزینه به من را ندارند بعد از معرفی کارگر و یک‌ماه کار برای کارفرما، طبق توافقی که من با کارگر می‌کنم کارفرما مبلغی را از روی حقوق اول کارگر به من بدهد. این مبلغ بسته به توافق می‌تواند 50تا 120هزارتومان باشد. چندین بار اتفاق افتاده کسی که برایش کار پیدا می‌کنم آنقدر فشار مالی دارد که حتی نمی‌تواند از حقوق اولش هم این مبلغ را بدهد. در این شرایط معمولا شرط صلوات می‌گذارم و به او می‌گویم به شرطی کمتر می‌گیرم که هزار صلوات برای اموات بفرستی. همین‌ها برای من کافی است. در این سبک کار امتیازهای مختلف و خوبی به‌دست می‌آید. نخستین امتیاز، رضایت عموم مردم است که با این کار در آنها شکل می‌گیرد. دومین امتیاز کرامت در کارمان است. وقتی من این روش را در کارم پیاده کردم وضعمان واقعا بهتر شد. در نهایت نیز ان‌شاءالله رضایت خداوند، اهل‌بیت، بنده‌های خدا و رضایت خود ما را به همراه خواهدآورد. می‌بینید که همه‌اش مثبت است و به همین دلایل و به کرم مرتضی‌علی(ع) تا امروز هیچ شاکی‌ای نداشته‌ام. بیشتر از 10سال می‌شود که کار می‌کنم و خدا را شکر تا به حال یک شاکی هم نداشته‌ام و مردم راضی هستند. رضایت مردم رضایت خداوند را می‌آورد. تا الان خدا ما را لنگ نگذاشته اما بعینه دیده‌ام برخی کاریابی‌هایی که هزینه نقدی می‌گیرند چرخ‌شان نمی‌چرخد و درآمدی ندارند.

  • چطور ایده این سبک تبلیغ روی تراکت به ذهنتان رسید؟ «با ذکر صلوات مشغول به‌کار شوید» جمله تأثیرگذاری است که خیلی‌ها را به سمت خودش می‌کشاند.

طی این سال‌ها که کار می‌کنم تراکت‌هایی را با مضامین مختلف منتشر و توزیع کرده‌ام. تا قبل از این آگهی با چنین سبکی، درخواست کارگر را اینطور نوشته بودیم: «به‌صورت رایگان مشغول به‌کار شوید». بسیاری عینا برگه تراکت من را کپی و فقط شماره تلفن آن را عوض می‌کردند. کارگر برای پیدا کردن کار به آنجا می‌رفت و می‌گفت شما گفته‌اید بدون هیچ هزینه‌ای برای من کار پیدا می‌کنید. آنها هم با رویی‌گشاده می‌گفتند بله کاملا رایگان است اما شما برای پر کردن فرم باید مبلغ 20هزارتومان پرداخت کنید! این چه روش رایگانی است؟ شده تا 20هزار تومان را از کارگر می‌گیرند و خیلی راحت سبک کارشان را هم رایگان اعلام می‌کنند؛ اما من هیچ وقت این کار را نکرده‌ام و درخواستی که از کارگرها دارم تنها ذکر صلوات است.حتی اگر بخواهم جریمه‌شان کنم هم تعداد صلوات‌ها را بالا می‌برم که عملا به نفع‌شان است وگرنه یک ریال هزینه فرم نمی‌گیرم. حتی به بهانه‌های دیگر هم ریالی از آنها پول دریافت نمی‌کنم؛ کارگر است، ندارد. از کجا باید بیاورد؟ آنها زندگی‌شان به سختی پیش می‌رود. دیده‌ام که می‌گویم. کاملا آنها را درک می‌کنم. شده بعضی وقت‌ها کرایه کارگر را هم خودم می‌دهم؛ حتی کرایه راهی که می‌خواهد به آنجا که بابت کار معرفی بشود ندارد. من زمان رفتن کارگر به جایی که آدرس داده‌ام شده 10هزار تومان هم داده‌ام؛ هیچ اشکالی هم ندارد و اتفاقی هم نمی‌افتد؛ یا پس می‌دهد یا نهایت از حقوقش کم می‌کنم. یا اصلا نداشته و در توانش نبوده این مبلغ را برگرداند باز هم هیچ ایرادی ندارد. خدا جای خوبی نشسته است. الان شاید من از کارگر سود نکنم، کرایه رفتن به رستوران را هم بدهم اما ضرر جبران‌ناپذیری نمی‌کنم. شده کارگر رفته، برگشته و به من گفته کارم درست نشده و خانواده‌ام با من تماس گرفته‌اند و باید به شهرستان برگردم. می‌گویم باشد ایرادی ندارد و مدارک را به او برمی‌گردانم، بدون آنکه بخواهم از او مبلغی پول بگیرم. حتی بابت پولی که کرایه راه داده‌ام نیز گفته‌اند آقا سیدپولی که به من دادی الان ندارم برگردانم. من هیچ وقت از او به زور پولی که داده‌ام را پس نمی‌گیرم. این اتفاق برای من ضرر مالی دارد اما می‌گویم ایرادی ندارد این 30هزارتومان را هم بگیر توی جیبت باشد؛ هر وقت دست‌ات باز شد این شماره حساب من، آن زمان برای من پول را بفرست. باور کنید به شب نکشیده خداوند جبران می‌کند. بارها برای من اتفاق افتاده است. من از کاری که می‌کنم راضی‌ام چون نان دلم را می‌خورم و از این بابت خیلی خوشحال هستم. خدا را شکر همین که شاکی ندارم و مردم راضی هستند برای من خیلی ارزش دارد و کافی است. این مبلغ‌ها آنقدر زیاد نیست که نتوان از آن گذشت اما می‌تواند آبروی کسی را بخرد یا دل یک کارگر دردمند را شاد کند.

  • شما قبل از آنکه بخواهید در کاری مانند کاریابی فعالیت داشته باشید چه شغلی داشتید؟

من تحصیلات بالایی ندارم اما تجربه کاری‌ام بالاست. در زمینه مدیریت شاید نزدیک به 15سال تجربه دارم. قبل از آنکه شرکت کاریابی راه‌اندازی کنم سرپرست قسمتی در پتروشیمی عسلویه بودم. 100کارگر داشتم و کارم سرپرستی بود. من بچه خوزستان هستم. بچه شوش‌دانیال! آنجا بزرگ شده‌ام و خیلی‌ها من را می‌شناسند. برای همین کارگرهای زیادی به اعتبار من به تهران آمده‌اند و الان مشغول به‌کار هستند.

  • چطور شد که برای کار به تهران آمدید و ماندگار شدید و به قول خودتان کارگرهای زیادی را هم از جنوب کشور به اعتبار خودتان در تهران صاحب کار و جای خواب کردید؟

بعد از آنکه سال‌ها در عسلویه کار کردم تصمیم گرفتم برای ادامه کار به تهران بیایم. هنوز نه کسی و نه جایی را می‌شناختم. بنابراین برای پیدا کردن کار به یک شرکت کاریابی رفتم. به من گفتند بابت پیدا کردن کار باید هزینه‌ای پرداخت کنم. چند وقت گذشت و کاری برای من پیدا نکردند. تا جایی پیش رفت که گفتم اصلا کار نمی‌خواهم، مدارک من را بدهید می‌خواهم بروم. مدارک را گرفتم و در همان زمان با خانمی صحبت کردم که شرکت کاریابی داشت. چون می‌دانستم فن بیان خوبی دارم به او گفتم من اگر بتوانم کارگری را متقاعد کنم برای پیدا کردن کار به اینجا بیاید شما با من به چه صورت کار می‌کنید؟ گفت 50درصد مبلغی که از آنها می‌گیرم برای تو. چند سال پیش مبلغی که از فردی بابت پیدا کردن کار می‌گرفتند 70هزارتومان بود، یعنی برای معرفی هر کارگر به من 35هزار تومان می‌رسید. قبول کردم و کار را با چاپ 5هزار تراکتی شروع کردم که آنها را دادم به یک نفر برد شهرستان و توزیع کرد. با همان آگهی کارگر‌های زیادی آمدند تهران. روز اول 3‌کارگر معرفی کردم و 105هزار تومان بابت این معرفی گرفتم. کارگرها را برای کار فرستاد ناکجا آباد. رفتند آن سر تهران اما کار، واقعی نبود. وقتی برگشتند به آنها گفت اشکال ندارد. این بار آدرس دیگری آن سر شهر تهران را داد و آنها رفتند اما دست خالی برگشتند و ناراحت که آنجا هم شغلی در کار نبوده. برای من این اتفاق خیلی سنگین بود چون موقعیت اجتماعی بالایی در شهرستانمان دارم. شاید پدرم برای من از نظر مالی چیزی نگذاشته باشد اما آبرو برای من گذاشته. برای من بد بود که در شهرستان بگویند پسر فلانی در تهران دکان باز کرده است! به آن خانم گفتم دیگر به شما کارگر معرفی نمی‌کنم و مبلغ این بنده خداها را برگردان. گفت پولی که گرفته شد دیگر پس داده نمی‌شود. از جیب خودم پول آنها را دادم، عذرخواهی کردم و رفتند. از آن روز بود که با خودم گفتم دیگر این اشتباه را مرتکب نخواهم شد.

  • و بعد از آن تصمیم گرفتید خودتان یک شرکت کاریابی با همان سبک و سیاقی که دوست دارید راه‌اندازی کنید؟

دقیقا. با خودم فکر کردم چرا چنین کاری را خودم شروع نکنم؟ ولی آن زمان یک مشکل وجود داشت؛ من هنوز کارفرما نداشتم. کاری که به ذهنم رسید این بود که در گام نخست یک موتور بخرم. با همان موتور به رستوران‌های شهر می‌رفتم و مذاکراتم را با آنها آغاز می‌کردم. چیزی که برای شما تعریف می‌کنم مربوط به 6 سال پیش می‌شود. آن زمان به مدیران رستوران‌ها می‌گفتم می‌توانم برایشان کارگرهای خوبی پیدا کنم. منتها روش کار من با کاریابی‌های دیگر متفاوت است. گفتم: بیا‌ الله‌واری کار کنیم. گفت: چطور؟ گفتم: می‌دانی کاریابی‌ها از کارگر، قبل از معرفی کار پول می‌گیرند و آنها را اذیت می‌کنند؛ مخصوصا زمانی که کار جور نشود و کارگر بیچاره از اینجا مانده و از آنجا رانده می‌شود. پولش را هم نمی‌تواند پس بگیرد و دست از پا درازتر باید باز هم با جیب خالی دنبال کار بگردد. گفتم: من از کارگر هیچ مبلغی نمی‌گیرم و او را پیش شما می‌فرستم. شما از کارکرد و حقوق کارگری که برایت می‌فرستم مبلغی که از قبل بین من و کارگر توافق شده پرداخت کن. بیشتر رستوران‌ها از این روش کار من خوش‌شان آمد و استقبال کردند. کم‌کم کار را با چند کارفرما شروع کردم و به مرحله اجرایی‌شدن رسید. کارم را وسعت دادم؛ به همین دلیل به چند بازاریاب نیاز پیدا کردم. همان کاری که خودم می‌کردم را به آنها یاد دادم. یک بازاریاب به 2بازاریاب، 3بازاریاب، 4 بازاریاب و... تبدیل شد و دیگر برای ادامه کار برای آنها خانه گرفتم تا راحت باشند. ماهانه 5میلیون تومان هزینه می‌کردم. به مرور زمان که کار پیش رفت به لطف مرتضی علی(ع) تعداد رستوران‌ها و کارفرماها به 5هزار رستوران رسید. همین چند روز پیش از صنف چلوکبابی‌های تهران به من زنگ زدند و گفتند که جلسه‌ای در هفت‌تیر برگزار می‌شود، از تو هم دعوت شده که در این جلسه حضور داشته باشی. وقتی رفتم از من قدردانی کردند. چون اکثر کسانی که در این صنف کار می‌کنند از من کارگر گرفته‌اند و یک‌بار هم نشده برای آنها کارگر معتاد بفرستم. کلی از کارگرها جلوی من تعریف کردند و گفتند: از دهان کارگرهایی که برایشان می‌فرستم یک سید گفته می‌شود و هزار سید از آن می‌ریزد. در جواب تمام لطف‌هایی که به من داشتند پاسخ دادم: کار خداست، کار من نیست. خدا وقتی این فکر اقتصادی را در سر من انداخت من هیچ‌چیزی نداشتم؛ اما الان به جایی رسیده‌ام که می‌توانم آنقدر که در توانم هست کاری کوچک کنم و نانی به سر سفره چند کارگر بیاید. هم‌اکنون 5هزار رستوران با من کار می‌کنند و دارم خودم را برای 5هزار رستوران دیگر آماده می‌کنم. شرایط که مهیا شد بازاریاب‌ها را به رستوران‌ها می‌فرستم تا بتوانم با آنها نیز به توافق برسم و به آنها کارگر معرفی کنم. اینطور پیش برود کارگرهای زیادی سر کار خواهندرفت.

  • خوابگاه ندارم اما کمک می‌کنم

آقا سید یک جای ارزان قیمت هم برای کارگرها تدارک دیده است

کارگرهایی که به آنها جای خواب داده می‌شود توسط خود کارفرما جای خواب مهیا خواهد شد. اینجا در همسایگی ما هم واحدی هست که طبقه بالایش را برای خوابگاه کارگرها و کسانی که شب جایی را ندارند بمانند درنظر گرفته است. خودش به من گفت اگر کسی آمد و جای خواب می‌خواست با او صحبت کنم. اینجا را شبی 10هزارتومان بابت خواب اجاره می‌دهد و می‌توانند بخوابند. چون این ساختمان مقابل بیمارستان امام‌حسین(ع) قرار دارد برخی شهرستانی‌ها که بیمار در اینجا دارند و مجبورند شب هم بمانند اما جایی را ندارند نیز می‌توانند به اینجا بیایند تا شب آواره کوچه و خیابان نباشند. بعضی وقت‌ها شده کارگری برای کار آمده اما کارش جور نشده و به شب خورده و نمی‌تواند به شهرشان برگردد، من به او می‌گویم آنجا بخوابد و هزینه خوابش را هم اگر نداشته باشد من می‌دهم تا روز دیگر به شهر و دیارش برگردد. وگرنه توان من مدیریت یک خوابگاه نیست چون کار طاقت‌فرسایی است و من وقت این کار را ندارم. همین که بتوانم دل چند کارگر را با پیدا کردن کار و جای خواب شاد کنم برایم کافی است. امیدوارم توانسته باشم تا جایی که در توان دارم رضایت آنها را جلب کرده باشم.

  • راضی هستیم

کارگر و کارفرما از سید می‌گویند

آقای حسن‌وند یکی از رستوران‌دارها و کارفرماهایی است که آقاسید چند سال می‌شود با او کار می‌کند و برایش کارگر می‌فرستد. او از کارگرهایی که برایش فرستاده می‌شود بسیار راضی است و می‌گوید: «من چند سالی می‌شود که سید را می‌شناسم. تا به حال کارگر بد برای من نفرستاده. چون اکثر کارگرها شهرستانی هستند بعضی از آنها 2 تا 3‌ماه بیشتر کار نمی‌کنند اما خوب هستند. برای همین باز از آقا سید کارگر می‌گیرم. آنطور که می‌دانم با کارگر، توافقی کار می‌کند. در ابتدا مبلغی از کارگر نمی‌گیرد و فقط از حقوق اول مبلغی توافقی دریافت می‌کند. بعضی از کارگرها به‌دلیل محبتی که سید به آنها می‌کند خودشان مبلغی به او بابت تشکر می‌دهند وگرنه خود سید اصلا از آنها به جز مبلغ توافقی از حقوق اول چیزی درخواست نمی‌کند. من از بعضی از آنها شنیده‌ام که می‌گویند سید کرایه راه‌شان را می‌دهد و به آنهایی که جای خواب ندارند جای خواب هم می‌دهد. کارگرها راضی هستند و من هم به‌عنوان کارفرما از او راضی‌ام». حسین‌سرخه نیز کارگری است که از طریق سایر دوستانش با سیدآشنا شده، او می‌گوید: «من بیکار بودم و خیلی دنبال کار می‌گشتم. به من گفتند یک نفر به‌نام سید، دفتر کاریابی دارد و اصلا پول نمی‌گیرد. پیش او بروی فورا تو را سر کار می‌فرستد. واقعا هم وقتی رفتم آنجا بدون آنکه مبلغی از من بگیرد درجا من را سر کار فرستاد. حقوق 4روز اول را فقط می‌گیرد و هیچ مبلغی غیراز آن نگرفته. الان 2‌ماه است سر کار هستم و خیلی از شرایطم راضی‌ام».


8708554
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها
صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است