گوناگون 13:14 - 08 فروردین 1396
یادداشتی از فرزاد جهان بین؛
دولت اسلامی دولتی است که نه تنها ارزش‌های حاکم بر زندگی سیاسی و شرایط فرمانروایان را از جانب دین تعیین می‌کند، بلکه شیوه استقرار حاکم در راس هرم دولت بر اساس دین بیان می‌شود.

مسایلی برای تامل در حلقات پنج گانه انقلاب اسلامی تا تمدن اسلامی

به گزارش خبرگزاری مهر، متن زیر یادداشتی از فرزاد جهان بین است که در ادامه می خوانید؛

در مورد دولت اسلامی تعاریف مختلفی وجود دارد. یک تعریف این است که صرفا دولتی که در جغرافیای مسلمین تشکیل شود را دولت اسلامی می‌دانند. تعریف دوم دولتی است که حافظ و مجری شریعت و آموزه‌های اسلامی در جامعه است. به عبارتی با توجه به شرط اجرا یا عدم اجرای شریعت دولت‌ها را به اسلامی و غیراسلامی تقسیم می‌کنیم. تعریف سوم این است که دولت اسلامی دولتی است که فرمانروایان آن شرایط و اختیارات خاصی دارند که در نصوص دینی ارائه شده است؛ همانند شرط اجتهاد، عدالت که در اندیشه‌های شیعه است یا قریشی بودن که در تفکرات اهل سنت است. در تعریف چهارم دولت اسلامی دولتی است که نه تنها ارزش‌های حاکم بر زندگی سیاسی و شرایط فرمانروایان را از جانب دین تعیین می‌کند، بلکه شیوه استقرار حاکم در راس هرم دولت و به‌طور کلی ساختار نظامی-سیاسی و روش‌ها را در جامعه بر اساس دین بیان می‌شود.

به نظر می‌رسد تعریفی که رهبری از دولت اسلامی دارند نیز همین تعریف چهارم است. یعنی اولاً مشروعیت حاکمان بستگی به صلاحیت‌هایی است که باید داشته باشند و اینها از جانب خدای متعال تعیین شده است. این یک رکن مشروعیت است.رکن دیگر مشروعیت هم اقبال مردمی است.

قانون اساسی ما هم تعریف چهارم را تایید می کند. منظور ما از دولت در اینجا  به معنای حاکمیت است، نه  به معنای قوه مجریه.

دولت اسلامی یعنی روش و منش دولت‌مردان اسلامی باشد، یعنی هم استقرار حاکم در آن جایگاهی که هست منوط به یکسری ویژگی‌ها است و هم مناسبات این حاکم با مردم در سطوح مختلف بر اساس اسلام است و هم فرآیندها، روش‌ها و ... باید مبتنی بر اسلام باشد.

 در دولت اسلامی یکسری ارکان وجود دارد که غیر قابل تغییر است اما در داخل این ارکان،متناسب با شرایط زمانه به صورت مستمر اعتبار می کنیم.مثلاً در خصوص تعداد قوا در حکومت قطعیتی وجود ندارد. البته گفته است ولی فقیه در راس باشد؛ در حدیث «من کان من الفقها صائنا لنفسه...» اشاره شده که فقیه باید این ویژگی‌ها را داشته باشد. منتها وقتی سراغ سطوح پایین‌تر می‌روید مثلا می‌بینید سه قوه یا چهار قوه یا ۵ قوه لازم دارید. اینها جزو اصول نیست و قطعا قابل تغییر است.

 اصول چیست؟ مثلاً یکی اینکه در مناسبات حاکم با مردم، حاکم نمی‌تواند رفتار استبدادی با مردم داشته باشد و خودش را بر مردم تحمیل کند. نوع رابطه حاکم با مردم یک رابطه الهی و مبتنی بر عاطفه و محبت است، نه مبتنی بر زور و اجبار. لذا پیامبر(ص) فرمودند اگر کسی در جمعی رهبری کند در حالی که مردم نسبت به او کراهت دارند او طرد شده است. 

اصل بعدی این است که تمام مناسباتی که تعریف می‌کنید باید بر اساس دین باشد. به همین خاطر است که وقتی رهبری شاخص های دولت را تعیین می‌کند اولین موردی که به آن اشاره می‌کند، شاخص اعتقادی و اخلاقی است. می گویند باید بر منابع اسلامی تکیه شود. شاید افراد تلقی‌های مختلفی داشته باشند اما باید روی این منابع تکیه شود. یعنی منبع اصلی ما برای فهم و استنباط و تحقق فرآیندها باید دین باشد. اینها همان اصولی است که ثابت است. 

عدالت هم یک اصل است. یکی از شاخص‌هایی هم که رهبری مطرح می‌کند بحث عدالت است. پیشرفت بدون عدالت را طبق این اصول نمی‌توان پذیرفت. علم منهای اخلاق، سیاست منهای معنویت را نمی‌توان پذیرفت. ایشان در ابتدا این را مطرح می‌کند که تمدن اسلامی بر چهار رکن استوار است که عبارتند از دین، علم، اخلاق و عقلانیت. ما در همین چارچوب یک زمان نخست‌وزیر داشتیم و دیدیم که این مدل جواب نمی‌دهد، پس نخست وزیری را حذف کردیم و اختیارات رئیس‌جمهور را افزایش دادیم. شورای عالی قضائی کارآمد نبود، آن را حذف کردیم و رئیس قوه قضائیه در راس قرار گرفت.و در همین خصوص در اصلاحیه قانون اساسی تقریبا هر چه شورا بود حذف شد.

قانون اساسی در اصل ۱۷۶ ذکر می‌کند که در این اصول نمی‌توان تجدید نظر کرد و تجدیدنظر در این اصول به معنای شکستن پارادایم محسوب می‌شود و به عبارتی گفتمان را از بین می‌برد. این اصول چیست؟ اصل چهارم قانون اساسی که همه چیز را مبتنی بر اسلام می‌داند، یا مثلاً اصول مربوط به بحث ولایت فقیه و یا اداره کشور از طریق مشارکت عمومی. اما در قانون اساسی قید نشده که ما باید به این نتیجه برسیم مدل ریاستی مناسب است یا باید تبدیل به پارلمانی شود. وضعیتی که الان وجود دارد نیمه ریاستی و نیمه پارلمانی است.بخشی از اشکالاتی که داریم محصول همین وضعیت است.

به عنوان نمونه  آقای لاریجانی یا آقای احمدی‌نژادی پیدا می شوند و از آنجا که طبع‌شان به‌گونه‌ای است که جایگاهی که در آن هستند را خیلی رشد دهند، مثلا اگر شورای عالی امنیت ملی را قبل از آقای لاریجانی با بعد از ایشان مقایسه کنید، می‌بینید آقای لاریجانی کلی آنجا را توسعه داده است. شاید افراد دیگر هم رویکرد ایشان را داشته باشند.لذا بخشی از این مشکلات بخاطر مسائل شخصی نیست؛ بلکه به این دلیل است که اختیارات شفاف نیست و دستگاه‌ها با هم اصطکاک پیدا می‌کنند. 

یا مثلاً شما به عنوان دولت دخل و خرج خود را حساب و کتاب کردید و لایحه بودجه را تحویل مجلس می‌دهید اما مجلس۷۰-۶۰ درصد از لایحه بودجه را تغییر می‌دهد و به شما اعلام می‌کند که آن را اجرا کنید! به همین خاطر است که بعضا این مصوبات انجام نمی‌شود.‌از طرف دیگر هم مجلس حق خود می داند که نسبت به این لایحه نظر بدهد.

در دوره دولت اسلامی به دو چیز نیاز داریم. فاعل و عامل. فاعل ناظر به نیروی انسانی تراز است که بار اصلی بر دوش اوست.همراه با این مساله نیازمند عامل هستیم. بحث علوم انسانی اسلامی و الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت از همین رو دارای اهمیتند.

آنچه برای جمهوری اسلامی حیاتی است، تولید فکر و نظریه است. به تعبیر رهبری نگاه اجتهادی و عالمانه به عرصه‌های گوناگون از علوم انسانی تا نظام تعلیم و تربیت رسمی، از اقتصاد و بانکداری تا  رسانه‌های مدرن و هنر سینما، از لوازم مهم دولت سازی اسلامی است. انقلاب اسلامی به مثابه جدولی است که خانه‌های خالی زیادی دارد و این خانه‌های خالی باید دانه دانه پر شود. 

ما چون در موضع منتقد هستیم،راحت اظهار نظر می کنیم اما نمی‌توانیم پیش‌بینی کنیم که اگر خودمان در مسند قرار بگیریم واقعا چه تئوری و نظریه‌ای برای اداره امور داریم! رهبری نظریه‌پردازی در همه جریانات اداره یک ملت و کشور را مسئله مهمی می‌دانند.   اگر علمای دینی این کار را نکنند نظریه‌های غیردینی جایگزین می‌شود  چرا که هیچ نظام و مجموعه‌ای نمی‌تواند در خلا مدیریت کند. 

مگر می‌شود به دولت بگوئید که حرکت نکنید تا من تولید نظریه کنم؟ کشور هم که در خلا نمی‌تواند اداره شود، هیچ مجموعه‌ای در خلا نمی‌تواند مدیریت کند. اما اگر نظریه مادی شد در آن صورت مدیران هم برهمین اساس تربیت می‌شوند و آن‌وقت این مدیر در راس اقتصاد و سیاست و امنیت و... قرار می‌گیرد. پس مهم‌ترین کاری که ما باید انجام دهیم تولید فکر و نظریه است. یعنی در کنار این‌که  حاکمیت به وظایف ذاتی خود عمل می کند یک عده‌ای باید در این زمینه‌ها فعال باشند و در عرصه اقتصاد و سیاست و... تولید فکر و نظریه کنند. یکی از مسایل مهم در همین جا مطرح می گردد و آن مفهوم شناسی علم دینی  و مناسبات آن با علوم انسانی غربی است.

دومین نکته بعد از تولید فکر، کاربست الگو در عرصه زندگی است، یعنی این فکر عینیت پیدا کند و امتداد اجتماعی بیابد.. نکته اینجا است که  یکباره نمی‌توانیم بگوییم من ایده دارم و با این ایده می‌خواهم کشور را اداره کنم؟  روشنفکران در مشروطه حجم عظیمی عقبه تئوریک از  بلژیک و فرانسه داشتند، اما علمای ما هنوز در حال تولید بودند و تجربه حکومتی نداشتند. اما از طرفی در دوران مشروطه تلاش‌های مهمی شد و یکی از خیانت‌هایی که روشنفکران غربی کردند این بود که این حرکت را در نطفه خفه کردند. درحالیکه الگوی بومی داشت از آن تولید می‌شد. از عدالت‌خانه خامی که در مهاجرت صغری داریم به مجلسی که در مهاجرت کبری در قم مطرح می‌شود می رسیم.اینها زمین تا آسمان با هم فرق می‌کند. اینجا ساختار و نهاد پیشنهاد کردند و مبتنی بر فهم دین بود. متأسفانه اجازه ندادند اینها رشد کنند. به هر حال غرب نظریه آماده ای داشت و روی میز  گذاشت لذا برای همین آن تیمی که قرار شد قانون اساسی را بنویسند یکی از ویژگی‌هایش این بود که زبان بلد باشد. چون می‌خواست ترجمه کند.  

مسئله این است که وقتی شما ایده ای می‌دهید این ایده باید آرام‌آرام و به طور طبیعی رشد کند. برخی از ماها احساس می‌کنیم که اگر اجازه بدهند ما می‌توانیم کشور را اداره کنیم و بقیه نمی‌توانند.رهبری درباره جهاد سازندگی می‌گویند که این کار ابتد از خود جوانان شروع شد، جوانان دانشجو و دانش‌آموز آمدند و این کار را کردند.

در سال ۷۹ گزارش این حرکت زیبا و پرشکوه به ما رسید و منجر به تشکیل بسیج سازندگی شد. این موضوع دقیقا همانند جهاد سازندگی در اوایل انقلاب است.

می‌گویند آنجا هم ابتدا جوانان شروع کردند و خودشان در روستاها مشغول خدمتگذاری شدند. امام بزرگوار با فرمان بسیج سازندگی اینها را تشویق کرد. به عبارتی این الگویی که دارید یک جایی انجام می‌شود و کاربست خرد پیدا می‌کند، بعد اگر جا افتاد علی‌رغم دشمنی‌ها آرام آرام خود جای خود را باز می‌کند. 

به نظر من  کسانی که دغدغه‌مند هستند نباید اولویت‌ها را گم کنند. به تعبیر رهبری مسئله ما فقط انتخابات نشود؛ انتخابات هم مهم است اما از آن مهمتر تولید فکر و نظریه هست.رهبری اذعان داشتند که امام به بنده فرمودند که  بالاخره جنگ به سرانجام می‌رساند، حواس ها به دانشگاه‌ها باشد. جنگ که تمام شد چه کسانی رفتند مسئولیت گرفتند؟ دغدغه مندان به جبهه رفته بودند و کسانی که به خارج از کشور رفته بودند و درس خواندند،وقتی برگشتند مسئول شدند. نمی‌خواهم بگویم جبهه نمی‌رفتند، ولی باید حواسمان باشد که یک عده‌ای باید در این حوزه‌ها وارد شوند. مثلا فرض کنید اگر کشور ما را با خاک یکسان کردند، فردا که دوباره ساختیم چه کسانی می‌خواهند مسئولیت بگیرند؟ با چه تئوری می‌خواهیم جامعه را اداره کنید؟

هر پارادایم زمانی حاکم می‌شود که بتواند پارادایم قبلی را شکست دهد. اولا باید نشان داد که تفکر توسعه غربی  حتی در مهد خود نیز نتوانسته جامعه خود را به صورت موفق اداره کند و علی رغم برخی دستاوردها ناکامیابی های زیادی ایجاد کرده است.  اما از طرف دیگر هم چه حرفی برای گفتن داریم؟ 

نمونه آن انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ است. ما گاهی مردم را بخاطر انتخابشان متهم می‌کنیم! مردم چه گناهی دارند؟ مردم اتفاقا درست رای می‌دهند. بر اساس ارزیابی اولیه شورای نگهبان، مردم تشخیص نهایی می‌دهند و رای می‌دهند. وقتی مثلا آقای حداد عادل می‌گوید ما حاضر هستیم گرسنه بمانیم ولی عزت داشته باشیم، مردم می‌گویند پس چرا دولت تاسیس می‌کنید؟ به نظر شما این حرف معقول‌تر است یا این حرف آقای روحانی که گفت من کاری می‌کنم سانتریفیوژها هم بچرخد و چرخ اقتصاد هم بچرخد؟ چرا مردم  باید به عزت منهای معیشت رأی بدهند ؟ یعنی بعداز این همه سال تجربه مدیریتی، حرف شما این است که من عزت را حفظ می کنم ولی در مورد معیشت فعلا نمی توانم کاری انجام بدهم؟

مشکل اساسی جامعه ما درحا حاضر سیاست‌زدگی است؛ یعنی هر مسئله و موضوع از منظر سیاسی تحلیل می‌شود و این روند اجازه نمی‌دهد که گفت‌وگو شکل بگیرد. ما نیاز داریم که یک جریانی پیگیر همین مسئله باشد تا گفت‌وگو شکل گیرد و حرف زده شود. 

 نمی‌توان گفت من کامل حق دارم. شما می‌بینید که خیلی مواقع اصلاح‌طلبان و اصولگرایان به هم نزدیک می‌شوند. گفت‌وگو یعنی همین! الان چه کار می‌توان کرد که هم رشد اقتصادی بالا برود و هم تورم پائین باشد؟ چرا جمهوری اسلامی نتوانسته است؟ مگر می‌شود یکی را فدای دیگری کرد؟ رشد بالا و تورم بالا داشت. کنترل تورم پدر رشد را درآورده است. چه کار باید کرد؟چگونه می توان هم زن شان اجتماعی داشته باشد و هم خانواده، بالنده باشد. به نظر جای این مباحث در دانشگاه و حوزه علمیه است که واقعا روی این بحث تمرکز کنند. دانشگاه و حوزه باید به جایگاه اصلی خود بازگردد. امام فرمودند منشا سعادت و شقاوت یک ملت دانشگاه است. رهبری گفتند دانشگاه موتور محرکه است. تا دانشگاه و حوزه اصلاح نشود و تا بازنگردند به کارهایی که وظیفه دارند انجام دهند، جامعه ما اصلاح نمی‌شود. 

بالاخره این دولت‌مرد از حوزه و دانشگاه بیرون می‌آید، از کوچه و بازار که نمی‌آید. اگر مناسبات را در دانشگاه و حوزه اصلاح کنیم سرریز این اقدام در جهت دولت اسلامی خواهد بود، ولو با یک فاصله زمانی هم باشد.

 «الناس علی دین ملوکهم»، ملوک فقط پادشاه نیست، به تعبیر رهبری «ملوک» شامل نخبگان جامعه می‌شود. سرریز فکری نخبگان است که به جامعه می‌آید. لذا جمع‌بندی بنده این است چیزی که در این میان می‌تواند به ما کمک کند اصلاح دانشگاه و حوزه است.

شگفتا، آیا خلافت با رفاقت و خویشی هم می شود؟

چنانچه در تبیین مرحله دولت اسلامی بیان شد دو موضوع دولتمرد تراز و نیز نرم افزار اداره کشور، اصلی ترین موضوعات این مرحله است.در ارتباط با دولتمرد تراز به موضوع عدالت در گزینش سیاسی اشاره می شود.

آنچه در گزینش سیاسی مد نظر است آنکه:

الف- فرآیند سازمانی به جای گزینش شخصی:

آیا گزینشها، جذب و به کارگیریها در یک فرآیند سازمانی صورت می گیرد و یا آنکه بر اساس شناختها و روابط شخصی است؟

علی (ع) در این خصوص می فرمایند:

در کار کارگزارانت بنگر و پس از آزمایش به کارشان برگمار ، نه به سبب دوستی با آنها . و بی ‏مشورت دیگران به کارشان مگمار ، زیرا به رأی خود کار کردن و از دیگران مشورت نخواستن ، گونه‏ ای از ستم و خیانت است . کارگزاران شایسته را در میان گروهی بجوی که اهل تجربت و حیا هستند و از خاندانهای صالح ، آنها که در اسلام سابقه‏ ای دیرین دارند .

پیامبر خدا نیز(ص)  در این خصوص فرموده‌اند: "هر کس از میان گروهی یکی را به کار بگمارد؛‌ در حالی که فردی بهتر از او که بیشتر مورد پسند خداست در میان آنان وجود داشته باشد، به خدا،‌پیامبر و مومنان خیانت کرده است" (میزان الحکمه، ج ۱۰،‌ص ۷۴۱)

ب- ویژگیهای اکتسابی به جای ویژگیهای انتسابی:

آیا در گزینشها، ویژگیهای اکتسابی مدنظر است و یا ویژگیهای انتسابی و خاستگاه طبقاتی؟

علی (ع) در این خصوص می فرمایند:

«لا تقبلن فی استعمال عمالک و امرائک الا شفاعه الکفایه والامانه‏» . 

در به کار گماشتن عامل و کارگزار، هیچ توصیه‏ای را مپذیر و تنها لیاقت و امانت‏داری را مدنظر داشته باش.

ویژگیهای لازم جهت احراز مناصب حکومتی .

۱- باور به گفتمان خودی:

کسی که در مسند مسئولیت در نظام اسلامی قرار می گیرد می باید تعلق خاطر فکری و قلبی کامل به گفتمان خودی داشته باشد و هم از حیث نظری و هم از حیث قلبی و نیز رفتاری وابستگی به رقیب دشمن نداشته باشد.علی(ع) در بیانی زیبا در این خصوص به مالک می نویسند:

بدترین وزیران تو ، وزیری است که وزیر بدکاران پیش از تو بوده است و شریک گناهان ایشان . مبادا که اینان همراز و همدم تو شوند ، زیرا یاور گناهکاران و مددکار ستم پیشگان بوده‏اند . در حالی که ، تو می‏توانی بهترین جانشین را برایشان بیابی از کسانی که در رأی و اندیشه و کاردانی همانند ایشان باشند ولی بار گناهی چون بار گناه آنان بر دوش ندارند ، از کسانی که ستمگری را در ستمش و بزهکاری را در بزهش یاری نکرده باشند . رنج اینان بر تو کمتر است و یاریشان بهتر و مهربانیشان بیشتر و دوستیشان با غیر تو کمتر است . اینان را در خلوت و جلوت به دوستی برگزین .(نامه ۵۳)

۲-  علم و دانش در خصوص حوزه مسئولیت

در حدیثی بسیار مهم از امام صادق(ع) نقل شده است که فرموده‌اند:"از نظر من فرق نمی‌کند که کار را به خائن واگذار کنم یا به ناشی و نا وارد."!(تحف العقول، ص ۳۶۷).

۳- تجربه کاری:

علی(ع) در نامه به مالک اشتر با تاکید بر لزوم تجربه مندی در امور می فرمایند:

افراد با تجربه را به عنوان کارگزار انتخاب نما(نهج البلاغه، نامه ۵۳)

و نیز فرمودند:

«رای و اندیشه پیر مرد را در جنگ  و هر کاری از صلابت و دلاوری جوان بیشتر دوست دارم»(حکمت ۸۳)

۴- سعه صدر:

آله الرئاسه سِعَهُ الصَدر (نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ۱۷۶).

۵-  شجاعت :

باید که برگزیده‏ترین وزیران تو کسانی باشند که سخن حق بر زبان آرند ، هر چند ، حق تلخ باشد و در کارهایی که خداوند بر دوستانش نمی‏پسندد کمتر تو را یاری کنند ، هر چند ، که این سخنان و کارها تو را ناخوش آید .(نامه ۵۳)

ویژگیهای لازم جهت احراز مناصب حکومتی .

۶- داشتن پشتکار و دوری از تنبلی:

امیرالمومنین علی(ع) چنین سفارش کرده‌اند: 

لا تتکل فی امورک علی کسلان(میزان الحکمه،ج ۸, ص ۳۹۳)

«در کارهای خود بر افراد سست و تنبل تکیه مکن» 

ایشان در نامه ۶۱ ضمن توبیخ کمیل بن زیاد که فرماندار منطقه "هیت" بود به خاطر سستی در انجام وظایف محوله به وی نوشتند:

"به کمیل پسر زیاد نخعی به سبب وانهادن مسوولیت خود در برابر دشمن و پرداختن به تاراج قرقیسا اما بعد ، بی‏گمان این روش که مرد ماموریت و مسوولیت خویش را تباه کند و درگیر کاری دیگر شود که مسوولیت آن را ندارد ، سند ناتوانی به شمار آید و بیان‏گر اندیشه‏ای ویران‏گر باشد.اقدام تو به تاراج قرقیسا و وانهادن مرزهایی که مسوولیتش را به تو سپرده بودیم ، در حالی که برای دفاع از آن نقاط و راندن دشمن ، در آن جا نیرویی نبود ، جز پراکندگی اندیشه نباشد . مسلم است که تو با این کار دشمانت را پلی شده‏ای که تاراج دوستانت را فرصت یابند ، با شانه‏هایی نااستوار و پیرامونی بی‏شکوه ، بی‏آن که رخنه‏ی مرزی را فروبندی یا شوکت دشمن را در هم بشکنی ، نه نیاز شهروندانت را برآورده‏ای و نه انتظار فرمانده خویش را پاسخی در خور داده‏ای .

۷- ساده زیستی:

علی (ع) فرمود:إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَی فَرَضَ عَلَی أَئِمَّةِ اَلْعَدْلِ أَنْ یُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ اَلنَّاسِ کَیْلاَ یَتَبَیَّغَ بِالْفَقِیرِ فَقْرُهُ .خداوند بر پیشوایان دادگر مقرر فرموده که خود را در معیشت با مردم تنگدست برابر دارند تا بینوایی را رنج بینوایی به هیجان نیاورد و موجب هلاکتش گردد . 

در عبارت دیگری نیز می فرمایند:ولکن یجب علی ائمة الحق ان یعتدوا انفسهم من ضعفة الناس لئلا یطغی الفقیر فقره»

بر امامان حق لازم است در طعام مانند مردمان عاجز و ضعیف باشند تا فقر باعث طغیان فقراء نشود، - هر وقت فقر به آنها فشار آورد بگویند: بر ما چه باک سفره امیرالمؤمنین نیز مانند ماست.

از این عبارات به وضوح به دست می آید که ساده زیستی نه یک امر مستحبی و فضیلت بلکه یک واجب است.

به نظر حقیر این سخنان به این معنا نیست که نمی توان از میان طبقه متمول، به انتخاب دولتمرد دست زد اما بی شک در مقام تصدی مسئولیت، فرد مسئول باید سطح زندگی خود را با زندگی طبقه پایین جامعه هماهنگ کند و به نظرم این یکی از شروط پذیرش مسئولیت باید باید باشد.

۸- فروتنی در مقابل مردم

همچنین در عهدنامه شان به محمدبن ابی بکر، زمانی که وی را به ولایت مصر منصوب کرد در این خصوص به عنوان یک دستور نوشتند:

فاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَکَ وَ أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَکَ وَ اُبْسُطْ لَهُمْ وَجْهَکَ(همان، نامه ۲۷) با ایشان فروتن باش و نرمخوی و گشاده‏رو .

گویند هنگامی که از صفین باز گردید و وارد کوفه شد بر شبامیان گذشت ، صدای گریه زنانشان را بر کشتگان نبرد صفین شنید . در این حال ، حرب بن شر حبیل شبامی ، که از بزرگان قوم خود بود ، به سوی او آمد . امام به او فرمود : 

چنانکه می‏شنوم زنان شما بر شما چیره شده‏اند . چرا آنان را از ناله و زاری نهی نمی‏کنید ؟ 

حرب همراه او به راه افتاد . علی ( ع ) سواره بود و او پیاده . پس به او فرمود : 

بازگرد ، پیاده‏رفتن چون تویی در رکاب چون منی موجب فریب والی و مذلت و خواری مؤمنان شود . 

...ارْجِعْ فَإِنَّ مَشْیَ مِثْلِکَ مَعَ مِثْلِی فِتْنَةٌ لِلْوَالِی وَ مَذَلَّةٌ لِلْمُؤْمِنِ(نهج البلاغه، کلمات قصار، ۳۲۲)

لازم به ذکر است که حاکم می باید در مقابل مردم فروتن باشد و نه در مقابل دشمنان.

۹- مشورت 

علی (ع) در عهدنامه خویش به مالک اشتر در این خصوص به ایشان می فرمایند: با دانشمندان فراوان گفتگو کن و با حکیمان فراوان بحث کن که مایه ی آبادانی و اصلاح شهرها و برقراری نظم و قانون است.

۱۰- حسن تدبیر:

حسن تدبیر معیاری ضروری برای زمامداران و مدیران می‌باشد. هیچ مدیریتی نمی‌تواند بدون تدبیر درست راه به جایی ببرد و هر جا که نابسامانی و تباهی مشاهده می‌شود باید در جستجوی نوعی بی‌تدبیری در آنجا برآمد و اساساً از مهمترین عوامل فروپاشی سازمان‌ها و دولت‌ها سوءتدبیر است. به بیان امیرالمومنین(ع): «چهار چیز دلیل برگشت (روزگار و اوضاع و احوال دولت‌ها و حکومت‌هاست)، بدی تدبیر و زشتی تبذیر و کمی عبرت گرفتن و بسیاری مغرور شدن»

۱۱- سعه صدر:

مدیر اسلامی باید بداند که در مصدر امور با فراز و نشیب‌های گوناگونی مواجه بوده و برای دستیابی به اهداف، سختی‌های فراوان در پیش دارد و اگر حوصله، بردباری و بلندهمتی را سلاح خود نسازد در اثر فشارهای جانبی و پیشامدهای ناگوار حرکات غیرمترقبه‌ای از خود نشان می‌دهد که بعضاً اعتبار مدیریت و مسئولیت او را زیر سئوال می‌برد. سعة‌صدر آنقدر مهم است که حضرت علی(ع) آن را ابزار حکومت می‌دانند: 

آله الرئاسه سِعَهُ الصَدر (نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ۱۷۶).

۱۲- قاطعیت:

اگر رهبران دینی در مقابل مشکلات، سرزنشها و جوسازی ها تسلیم شده واحساس ترس می کردند؛ هیچگاه در ایفای رسالت عظیم خویش موفق نمی شدند.حضرت درخصوص قاطعیت خود فرمود:

به جان خویشم سوگند، که در پیکار و سرکوبی آنها که با حق ستیز کنند و درماندن گمراهی همچنان پای بفشارند، کم ترین نرمش و سازش نخواهم داشت. پس، ای بندگان خدای پرهیزگار باشید و از خدای به خدای پناه برید. (خطبه ۲۴)


8953457
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها
صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است