درنظر بیشتر سیاستمردان، موضوع حفظ محیطزیست در برابر توسعه اقتصادی قرار دارد و از آنجا که «توسعه» فقط در چارچوب ساختوساز، آن هم با بهرهکشی حداکثری از منابع طبیعی زیرزمینی و روزمینی تعریف میشود، «حفظ» طبیعت، درنظر ایشان خوشایند نمیآید. نهتنها خود محیطزیست، یعنی آبوخاک، در نهایت مظلومیت مورد بهرهبرداری بیرویه و تخریب قرار دارد، بلکه صداها و نوشتهها و اعتراضهای محیطزیستی، هنوز هم در جامعه ما مهجور هستند و بسیار کم مورد توجه قرار میگیرند.
معمولا در انتخاباتها، سیاستمردان از لزوم «تغییر» میگویند و وعده عوض کردن رویهها را میدهند. درواقع، تغییرها ناظر بر جابهجایی گروههای سیاسی است که در پی آن، تقسیم موقعیتها و امتیازها به میان میآید. گاه اما خوب است که سیاستمردان به جای نفس تغییر پستها، به فکر ایجاد یک تحول در جهت دستیافتن به هدفهای اعلامشده وزارتخانه یا سازمان مورد نظر باشند. حتی گاه، بازگشت به گذشته و پیش گرفتن شیوههایی که مدیران قدیمی و موفق داشتهاند، میتواند کارسازتر و لازمتر از «تغییر» باشد.
در دولت دوازدهم که خود را «دولت محیطزیستی» خوانده، بهترین کار در زمینه محیطزیست، یک تحول آرام مدیریتی به نفع ایفای وظیفه سازمان حفاظت محیطزیست، مطابق ماده یک قانون حفاظت و بهسازی محیطزیست مصوب 1353 است که میگوید: «حفاظت و بهبود و بهسازی محیطزیست و پیشگیری و ممانعت از هر نوع آلودگی و هر اقدام مخربی که موجب برهم خوردن تعادل و تناسب محیطزیست میشود، همچنین تمامی امور مربوط به جانوران وحشی و آبزیان آبهای داخلی از وظایف سازمان حفاظت محیطزیست است». من عمدا بر «تحول آرام» تأکید دارم، زیرا پارهای تغییرها در پستهای دولتی، برهم ریختن کل سازمان و پدیداری یک گسست در روندهای اصولی را در پی دارد. چقدر خوب خواهد شد اگر یک رئیس سازمان یا وزیر موفق و سالم، برای بازکردن راه تحولهای مثبتِ بیشتر، در دور بعدی در مقام مشاور به همان سازمان یا به مجموعه دولت کمک کند تا زنجیره تحول آرام از هم نگسلد.
مدیریت بعدی سازمان محیطزیست، باید کسی باشد که بتواند اقتداری را که از روح قانون برمیآید، به سازمان بازگرداند و ضمن حفظ دستاوردهای مثبت 4سال گذشته، امر محیطزیست را به موضوعی اجتماعی و پرشنونده و جدی برای همگان بدل سازد.
9284491