وبگردی 08:45 - 02 اسفند 1395
اخیراً نسخه ویدیویی فیلم سینمایی "فروشنده" آخرین اثر اصغر فرهادی جهت پخش در شبکه نمایش خانگی منتشر شد. فیلمی با پیش زمینه خبری گسترده و استقبال بی نظیر تماشاگران؛ که با وجود تمامی تعاریف و تمجیدها نتوانست در حد انتظارات از وی باشد.

شاهکار از دست‌رفته

آخرین کار اصغر فرهادی - فروشنده - (با اسم اولیه "برسد به دست آهو" که در جشنواره کن فرانسه با نام "مشتری" اکران شد و دو جایزه گرفت)، پس از 4 ماه فاصله از نخستین اکران خود در فستیوال کن، در تهران به روی پرده نمایش رفت و اخیراً نسخه ویدیویی آن نیز جهت پخش در شبکه نمایش خانگی منتشر شد. فیلمی با پیش زمینه خبری گسترده و استقبال بی نظیر تماشاگران؛ که البته به زعم نگارنده با وجود تمامی تعاریف و تمجیدها - به ویژه اهداء دو جایزه هنرپیشه و فیلمنامه در کن - آخرین اثر فرهادی نتوانست در حد انتظارات از وی باشد.

پروژه تولید این فیلم، در برنامه های سال گذشته اصغر فرهادی نبود. همه وقت و همه جا صحبتهایی در خصوص پروژه مهم و معروف ساخت یک فیلم اسپانیایی (با بازی پنه لوپه کروز) شنیده می شد که ناگهان خبر ساخت فیلم فروشنده غافلگیرمان کرد. ظاهراً با فرصتی که برای فرهادی پیش آمده بود، وی ترجیح داد با اشتیاقی که برای کار در ایران داشت، بیکار نماند و این طرح را جلوی دوربین ببرد.

نگارنده معتقد است یکی از مهمترین دلایل پایین تر از حد انتظار بودن فروشنده، همین نکته است. به نظر می رسد فرهادی، آن وسواس، تمرکز و وسعت زمان لازم برای کارگردانیِ درجه یک و تولید اثری درجه یک را نداشته. در شرایطی که بنا به گفته خود ایشان، تحقیق، سفرهای مختلف جهت انتخاب لوکیشن و نهایتآً نگارش فیلمنامه‌ی پروژه مشترک با اسپانیا بیش از یک سال به طول انجامیده بود، شاید بهتر بود این تمرکز گسترده و حرفه ای، برای همان فیلم تداوم پیدا می کرد و ساخت یک اثر دیگر در این میان (فروشنده) پیش نمی آمد.

ساختار فروشنده به مثابه یک "فیلم در فیلم" است؛ اثری است که در دل خود یک اثر هنری دیگر را یدک می کشد که البته اینجا به جای آن فیلم دیگر، با نمایشنامه "مرگ فروشنده" نوشته آرتور میلر روبرو هستیم.

زوج جوانی به دلیل نشست کردن مجتمع مسکونیِ محل زندگی شان که در حال فروپاشی است، مجبور به نقل مکان از آپارتمان خود می شوند. همزمان، این دو در تمرین نمایشنامه مرگ فروشنده مشغولند تا طی چند روز آینده تئاتر آن را به روی صحنه ببرند؛ ضمن اینکه عماد (مرد داستان - با بازی شهاب حسینی) آموزگار دبیرستان هم هست. بابک - دوست و همبازی عماد در تئاتر - پیشنهاد می کند به آپارتمانی که او دارد و اخیراً مستاجرش رفته، نقل مکان کنند. اما مشکل از همینجا شروع می شود. مستاجر قبلی (آهو) - که یک بدکاره بوده - داستانهایی داشته است. همین مسائل دامنگیر زوج جوان می شود. فردی که مشتری آهو است (و بعدتر می فهمیم پیرمردی ناتوان و بیمار است)، در نبود عماد به اشتباه وارد خانه شده و علی رغم آنکه متوجه می شود طرف از این جا رفته و با زن دیگری روبرو است، به خاطر وسوسه های شیطانی اش با رعنا (ترانه علیدوستی) درگیر و باعث آسیب دیدگی شدید وی می شود. این گره اصلی ماجرا است.

از اینجا به بعد قصه حول این محور پیش می رود و بار اصلی فیلم بر روی شهاب حسینی است که انصافاً در جایگاه یک بازیگر نقشِ یک، به خوبی از عهده این مهم برآمده است. عماد در مقام یک قضاوتگر و منتقم، یک تنه به پیش می رود تا مجرم را بیابد و به سزای اعمالش برساند.

در عین حال فرهادی برخی دغدغه های فیلمش را از زبان نمایشنامه آرتور میلر هم بیان کرده. در سکانسهایی که تمرین تئاتر را نشان می دهد یا صحنه هایی از اجرای اصلی (که می توان اینها را خط روایی دوم یا پس زمینه نامید)، گفت و گوهایی رد و بدل می شود که در راستای روایت اول یا همان قصه اصلی است.

به ویژه از تئاتر داخل در فیلم برای توصیف شخصیت "آهو" استفاده شده است. آهو در طول فیلم به نمایش در نمی‌آید؛ در حالی‌ که گره اصلی داستان کاملآً مرتبط با وجود چنین شخصیتی است. پس باید آهو را در نمایشنامه مرگ فروشنده جست‌وجو کنیم:

خانم «فرانسیس» فردی است ساکن بوستون که ویلی (نقش اول) در نمایشنامه مرگ فروشنده با وی ارتباط غیر اخلاقی دارد. او مشتری جوراب‌هایش است و زمانی که شبی تنها با وی در اتاق هتلی است، پسر ویلی آن‌ها را دیده و متعجب می‌شود. فرهادی با استفاده از همین نکته، آهو را در قالب خانم فرانسیس و در یکی دو پرده‌ی نمایشنامه به مخاطب معرفی می کند.

خودِ فرهادی در توصیف نمایشنامه آرتور میلر و ارتباط آن با فیلم گفته:

"زمانی که دانشجو بودم «مرگ فروشنده» را خواندم و بسیار تحت تاثیر آن قرار گرفتم، احتمالاً به دلیل آن‌ چه که درباره روابط انسانی می‌گوید. این نمایشنامه بسیار غنی است که امکان چندین خوانش متفاوت از آن را ممکن می‌سازد. مهمترین بعد آن، نقد اجتماعی از دوره‌ای از تاریخ است، زمانی که تغییر ناگهانی در آمریکا موجب نابودی یک طبقه اجتماعی شد. مردمی که نتوانستند خود را این تغییر سریع وفق دهند، خُرد شدند. از این نقطه نظر، این نمایشنامه با شرایط کنونی کشورم بسیار مشابه است. چیزها با سرعت سرسام‌آوری در حال تغییر هستند.

یکی دیگر از ابعاد این نمایشنامه، پیچیدگی روابط اجتماعی درون خانواده و به ویژه زوج متشکل از فروشنده (ویلی) و «لیندا» است. این فیلم علاوه بر جذابیت عاطفی، بسیار تکان‌دهنده است و مخاطب را به تفکر درباره پرسش‌های ظریفی وامی‌دارد. زمانی که تصمیم گرفتم بازیگران اصلی فیلم متعلق به یک گروه تئاتر باشند، اثر «آرتور میلر» خیلی برایم جذاب بنظر رسید تا جایی که به من اجازه داد رابطه‌ای موازی میان آن و زندگی شخصی زوج درون فیلم ایجاد کنم. عماد و رعنا روی صحنه تئاتر در نقش مرد فروشنده و «لیندا» بازی می‌کنند و در زندگی شخصی نیز بدون آن که متوجه باشند، با مرد فروشنده و همسرش مواجه می‌شوند و باید برای سرنوشت آن تصمیم بگیرند. تهران امروز خیلی شبیه به نیویورکی است که «میلر» در ابتدای نمایشنامه توصیف می‌کند؛ شهری که چهره آن به سرعت در حال تغییر است و هر چیز قدیمی را نابود می‌کند. باغ‌ها و گلزارها جای خود را به برج‌ها می‌دهند. این دقیقاً همان محیطی است که فروشنده در آن زندگی می‌کند ..." (1)

قصه خاص و تقریباً منحصر بفرد، ساختار فیلم، بازی و بازیگران مطرح و سرانجام یک کارگردان مشهور و صاحب سبک... ملاحظه می فرمایید که همه چیز برای یک شاهکار سینمایی آماده است! با اینحال این اجزاء به ظاهر دلپذیر، همانطور که در بالا اشاره شد احتمالاً به خاطر فرصت کم و نداشتن تمرکز و وسواس کافی، به یک ترکیب مسحورکننده و کامل و تمام بدل نشده است.

فرهادی قصه گوی توانمندی است. معمولاً کمتر پیش می آید گره های فیلمش، بی توجه در دل قصه رها شود. ساده و بی تکلف داستانش را تعریف می کند و معمولاً انتهای فیلمش را باز می گذارد؛ بی قضاوت نهایی. آن را بر عهده بیننده می گذارد و اجازه می دهد هر کس از ظن خود یارش شود. این البته نشانه ای از سطح آگاهی بالایش هم هست و ناشی از این تکنیک خود شناسی و روانشناسی: که نباید هیچ چیز و هیچکس را مطلقاً قضاوت کرد. همه چیز نسبی است...

اما فرهادی در اینجا - فروشنده - آن قصه گویی که می شناسیم نیست و منطق روایی در برخی فراز و فرودهای قصه از دست رفته است:

1. نگاه کنید به خطی از روایت که به ماشین وانت آن پیرمرد متعرّض مربوط است. در ابتدا به خوبی تماشاگر با موضوع همراه می شود. عماد با زرنگی و پیگیری و از طریق سوئیچِ به جا مانده از شب حادثه، می تواند با چک کردن ماشینهای پارک شده در اطراف آپارتمان، وانت آن فرد را پیدا کند و در ادامه، این خودرو چندین روز در پارکینگ عماد مخفی و در واقع توقیف می شود؛ به این امید که آن فرد مجرم به دنبال ماشین بیاید و لو برود. در ادامه با خبطی که از رعنا سر می زند و وانت را اجباراً برای عدم مزاحمت همسایه ها در بیرون پارک می کند، روز بعد معلوم می شود وانت سر جایش نیست. اینکه چگونه ماشین پس از اولین روز که بیرون مانده، بلافاصله توسط فرد مزاحم پیدا شده و مفقود می شود؛ خود، محل اشکال است و فیلمساز هیچ سرنخی از آن بدست تماشاچی نمی دهد. ولی اشکال اصلی جای دیگری است؛ آنجا که در ادامه معلوم می شود وانت متعلق به داماد آن پیرمرد بوده و وسیله اصلی حمل و نقل و تحویل کالا در یک مغازه نان باگت فروشی است. این سوال (بخوانید ابهام) برای مخاطب باقی می ماند که چگونه چنین وسیله مهمی 5 روز مفقود بوده است؟ از فیلم چنین برداشت می شود که انگار اتفاق خاصی نیفتاده. شاید هم بگویید در کلیت داستان این موضوع چندان مهم نیست. بنده نیز موافقم؛ لیکن وقتی تم اصلی داستان معماگونه است، نمی توان گره های اصلی همچون موضوع فوق را بی توجه رها کرد. چون بر آن تأکید شده است.

2. پول گذاشتن پیرمرد متعرض در شب حادثه در خانه زوج جوان، موضوعی دیگر است که به چند و چون آن به خوبی اشاره نمی شود. (موضوع پول، مهم است و در ادامه داستان بسیار بدان رجوع می شود.) در روایت های شخصیت های داستان، متوجه می شویم که آن فرد به محض ورود به خانه متوجه اشتباه خود شده ولی در یک وسوسه شیطانی با رعنا گلاویز می شود و بلافاصله پس از حادثه و متوجه شدن همسایه ها، از صحنه جرم فرار می کند. خوب؛ پس کِی پول را گذاشته است؟! اگر هم بگوییم که قبل از حادثه اینکار را کرده، با منطق روایی فیلم همخوانی ندارد.

3. وقتی در قسمتهای پایانی با باز شدن گره اصلی داستان، پیرمرد به عنوان مجرم اصلی به تماشاگر معرفی می شود، نخستین نکته این است که چه طور فردی مسن و مریض - که به سختی و ناتوانی پله های ساختمان را بالا آمده و قلبش مشکلات فراوانی دارد - اینطور در ارتباط غیر اخلاقی با آن زن بدنام بوده است؟ چطور پله های آن یکی آپارتمان را در می نوردیده در حالی که می بینیم آنجا هم آسانسور ندارد؟! با این حالِ نزار و بیمار، چگونه با آن شدت و سختی با رعنا در حمام درگیر می شود و به وی صدمه می زند و به سرعت و چالاکی هم از صحنه جرم می گریزد؟ اینها همه مسأله اند که نمی توان از آن گذشت. ضمن اینکه ظاهراً همسایه ها شبحی از وی را در حال گریز دیده اند و می توانسته اند حدس بزنند که آن فرد، یک مرد مسن بوده است. نکته ای که هیچوقت در گزارش همسایه ها بدان اشاره نمی شود.

4. با مدل شخصیت پردازی که از پیرمرد متعرض می بینیم، نمی توان باور داشت وی قادر بوده خودش را طوری مدیریت کند که بتواند در کنار زندگی اصلی، مدتهای مدید به خیانت پرداخته و بدون حاشیه با زنی دیگر غیر از همسرش نیز در ارتباط باشد. (در داستان به این مدت زمان تأکید شده است.) می بینیم که زنش عاشقش است؛ به شدت. یعنی پیرمردِ پر حاشیه چنان نقش خود را در دو زندگی موازی و همزمان، به خوبی اجرا می کرده که همسرش حتی کوچکترین شکی به وی ندارد و همچنان به مثابه زمان نامزدی، واله و شیدایی اش است. مدلی که با آنچه در فیلم از پیرمرد می بینیم، کاملآً نامتجانس است و سنخیت ندارد.

در ادامه بد نیست به کارگردانی و پرداخت اثر هم نگاهی داشته باشیم:

1. وقتی با فیلمی معمایی روبرو هستید، عنصر غافلگیری یکی از عناصر اساسی و مولفه های اصلی است. هم فیلمنامه باید این نکته را به خوبی تبیین کند و هم کارگردانی در صحنه می بایست حق مطلب را ادا نماید. نگاه کنیم به سکانس اصلیِ معلوم شدن معما؛ جایی که عماد با پیرمرد در داخل آپارتمان قبلی، به طور اتفاقی روبرو می شود و در ادامه وی را گیر می اندازد. او در واقع بر اساس مشاهدات و پیشفرضهای خود، به دنبال آن فردِ جوان (یا همان داماد این پیرمرد) بوده است؛ ولی با هوشمندی و پیگیری های بی وقفه - که در جای جای فیلم با بازی چشم نواز شهاب حسینی به خوبی مشهود است و باورپذیر درآمده - مچ این یکی را می گیرد. اینجا به عنوان اوج روایت در یک فیلم با رویکرد معمایی، باید ضربه ای هولناک بر مخاطب وارد آید و با تمهیدات لازم همچون موسیقی، دکوپاژ و میزانسن، ذهن تماشاگر تسخیر شود. در حالی که متأسفانه خبری از ضربه هولناک و تسخیر مخاطب نیست. همه چیز انگار خیلی معمولی و سطحی و به سرعت انجام شده است. بی فراز و فرود و تعلیق. همان نکته ای که چند بار هم در سطور فوق بدان اشاره شد؛ نداشتن وقت و تمرکز و وسواس لازم از سوی اصغر فرهادی.

2. سکانس ورود خانواده پیرمرد و روبرو شدن با سوژه؛ و نکته مهمتر، نشان دادن عشق و علاقه همسر آن پیرمرد به وی (با وجود خیانت های مداوم در زندگی) می بایست بسیار بیشتر از این، مخاطب را تحت تأثیر قرار می داد. چه چیز در سینما مهمتر است از تأثیر گذاری حداکثری بر مخاطب؟ این سکانس می توانست به تکاندهنده ترین صحنه در سینمای ایران بدل شود؛ که متأسفانه به خاطر کارگردانیِ ضعیف به هدر رفته است. (مقایسه کنید این صحنه را با سکانسی از فیلم "ابد و یک روز"، آنجا که می خواهند پسر معتاد خانواده - با بازی درخشان نوید محمدزاده - را ببرند و در جایی محبوس کنند...)

3. شخصیت پردازی رعنا (با بازی ترانه علیدوستی) انگار کامل نیست. ابعاد روحی وی با توجه به ضربه سهمگینی که به وی وارد شده، به خوبی پردازش نشده است. در اینجا هم تناقضاتی مشاهده می شود و معماهایی که بی سرانجام رها می شوند. رعنا آنجا که عماد از او می خواهد چهره فرد متجاوز را برایش تشریح کند، در پاسخ دادن ناتوان است و تأکید می کند که چهره او را ندیده است. لیکن در جایی دیگر که یکی از اجراهای تئاترشان به خاطر به هم ریختگی روحی رعنا ناتمام می ماند، در پاسخ به پرسش های عماد مبنی بر دلیل ترک بی جای صحنه، می گوید که نوع نگاه یکی از تماشاگران - که شبیه به نگاه آن فرد بوده - او را به هم ریخته است. عماد همینجا از او می پرسد: "تو که گفتی اونو ندیدی؟" و رعنا پاسخی برای این ابهام ندارد. البته که این عدم پاسخ رعنا می توانست خود، نشانگر وضعیت خراب روحی وی باشد؛ ولی همانگونه که اشاره رفت، در یک فیلم معمایی نمی شود در پایان قصه این ابهامات را حل نکرد.

با عنایت به تفاسیر فوق، اینطور می شود حدس زد که انگار فرهادی - غرق در محتوای اثر - آنچنان درگیر تبیین موضوعاتی همچون قضاوت، انتقام، بخشش، انسانیت، و ... مسائلی از این دست بوده که فرم و ساختار را از دست داده است. تلاش فرهادی بیشتر در انتقال مفاهیم مورد نظرش بوده؛ همراه با ارائه تصویری از جامعه در گذر از سنت به مدرنیسم. (که بالاتر اشاره شد با مفاهیم نمایشنامه مرگ فروشنده آرتور میلر هم تا حدودی منطبق است.) او عماد را به عنوان نماد طبقه فراگیر متوسط، درگیر موضوعی کرده تا در انتها، تفکرات متمایل به سنتی اش را به چالش بکشد و در پسِ آن، مفاهیم بلندتر ماورائی همچون بخشش را نمایان سازد. در عین حال همذات پنداری عماد و ویلی (شخصیت اول نمایشنامه میلر) - که در زندگی شان هر دو احساس خسران و آسیب می کنند و فکر می‌کنند نمی‌توانند شرایط مناسب و درستی را برای همسرانشان فراهم آورند - جالب است. آن‌ها هر دو به درون خود پناه برده و آرام ‌آرام تغییر می‌کنند. عماد که در ابتدای فیلم با نشاط و مهربان و سرزنده و شوخ طبع است (این را در ارتباط با شاگردانش در دبیرستان هم می بینیم)، در خلال سرشاخ شدن با مولفه های عصر نو تبدیل به فردی خشن، انتقامجو و شکنجه گر می شود. نمایش فیلم "گاو" مهرجویی در سر کلاس درس - وقتی که عماد به خوابی عمیق فرو رفته - استعاره ای است از سقوط روحی این فرد.

فرهادی می خواهد در میان این تنش های سنگین، حق را به مدرنیته بدهد. از زبان رعنا خطاب به عماد، اصرار دارد که پیرمرد متجاوز را ببخشد. امری خلاف سنت های رایج.

چنین محتوایی پر کشش، عمیق و پر مغز همراه با رویکرد معمایی داستان، اما در ساختار و فرمِ فیلم جا نیفتاده. هماهنگی فرم و محتوا به نظر، درنیامده است و همه اینها باعث شده اثری متوسط از فرهادی را بر روی پرده نقره ای شاهد باشیم.

و اما برسیم به پایان بندی های معلق فیلمهای فرهادی که در اینجا نیز - البته با رنگ و بویی ملایم تر - باز هم به چشم می خورد. در سکانس انتهایی، رعنا و عماد را می بینیم؛ روبروی هم؛ هر دو در حال گریم پشت صحنه تئاتر. چهره پرداز مشغول کارش است و این دو چشم در چشم همدیگر، با نگاههایی بی روح و انگار مسخ شده از اتفاقاتی که برایشان افتاده. (بازی شهاب حسینی در این صحنه هم دیدنی است؛ گرچه فقط نگاهی است به روبرو.) گریم صورت این دو استعاره ای است از دوگانگی و تعلیق در ادامه‌ی زندگی. اینکه آیا می توانند به همین شکل ادامه دهند یا باید همچون گریم، تغییراتی در خود ایجاد کنند؛ طرحی نو دراندازند و خالق لحظاتی متفاوت در ادامه زندگی شان باشند. نوع نگاه پر از ابهام و پرسش این دو به هم، نمایانگر چنین رویکردی است.

در پایان بد نیست به یادداشتی که پیش از نمایش عمومی فیلم از سوی اصغر فرهادی در باب عشق و انتظارش برای استاد شجریان منتشر شد، اشاره ای داشته باشم. نکته‌ی من به فراز ابتدایی نوشته ایشان بر می گردد. آنجا که گفته است:

"مدتی‌ است برای تحقیق و نگارش فیلمنامه (فیلم) گذشته در پاریس هستم. روزها بیشتر به یادداشت ‌نویسی می‌گذرد و غالباً پیش از غروب می‌روم پیاده‌روی. از کوچه‌های پیچ‌ و واپیچ منطقه پنج پاریس می‌گذرم تا به پارکی برسم و یک ساعتی تا قبل از بستن درهای پارک راه بروم..."(2)

امید که فرهادی با همین صبر و حوصله و وسواس و با بهره گیری از زمان و تمرکز لازم، همچنان فیلمهای درجه‌ی یکش را تکرار کند. توقعی به حق از وی؛ که البته در فروشنده برآورده نشد.

(1) منبع: خبرگزاری ایسنا؛ اشاره به مصاحبه اصغر فرهادی با سایت رسمی جشنواره کن

(2) منبع: شرق؛ یادداشت اصغر فرهادی برای محمدرضا شجریان


8831026
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها

مهمترین اخبار وبگردی

وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» آخرین دستاوردهای باستان‌شناسی ایران، درحالی برای نخستین‌بار رونمایی شد، که با اعلام نتیجه مطالعه‌ها و آزمایش‌های انجام‌شده، تاریخ ایران با تحولاتی مواجه شد.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» در برخی از سال‌ها ممکن است ماه رمضان با امتحانات دانش آموزان و دانشجویان همزمان باشد لذا برای بهره بردن از فواید این ماه و همزمان رسیدن به برنامه درسی لازم است.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» مهیار کلاس اول دبستان که بود، یک شب به من گفت مامان مگر نمی‌گویید شهدا زنده هستند؟ فقط یک بار به بابا بگویید بیاید مدرسه و من بابام را به بچه‌ها نشان بدهم، بعد دوباره برگردد.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» گردشگری مذهبی به عنوان یکی از مهم‌ترین زیر مجموعه‌های صنعت بزرگ و متنوع گردشگری جهانی از جایگاه ویژه‌ای در رشد اقتصادی کشورها به ویژه نواحی روستایی برخوردار است.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» اگر جزو آن دسته از کسانی هستنید که فکر می‌کنید اگر کالای خود را در فضای مجازی آگهی کنید، بی دردسر به پولتان می رسید، باید بدانید که پاسخ نه است.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» نامگذاری سال‌های مختلف نشان دهنده منظومه اقتصادی است که رهبر معظم انقلاب طی انتخاب اسامی شعارهای سال بدان تاکید دارند.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» در این خبر به جواب پرتکرارترین سوال‌ها درباره سلامت که در گوگل جستجو شده است پرداخته‌ایم.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» خشکسالی یکی از موضوعات مهم کشور است که برای کاهش تبعات آن هم مردم و هم مسوولان می‌توانند اقداماتی انجام دهند.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» کنکور ۱۴۰۳ نیز همانند آزمون سال گذشته در دو نوبت (اردیبهشت و تیر ماه) برگزار می‌شود با این تفاوت که سوابق تحصیلی داوطلبان در آزمون تاثیر خواهد داشت.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» باطبی به عنوان یک مهره سوخته به درجه‌ای رسیده که دنبال کارفرمای جدید است و ماحصل آن نیز عکسی می‌شود که پیام جالب توجهی از نتیجه و آخر و عاقبت امثال وی دارد.

مشاهده مهمترین خبرها در صدر رسانه‌ها

صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است