دیپلماسی بیشتر فن مذاکرات تخصصی در سیاست نهان است تا حصول یک توافق مکتوب در عیان. عمدتا به دلیل اینکه حصول و ادامه موفق حیات یک توافق را آن چیزی تضمین میکند که ادبیات مدرن سیاسی از آن با عنوان« وفاداری به روح توافق» یاد میکند. با نگاهی بدبینانه اما اثباتی شاید بتوان گفت«توافق جزیره کوچک ممکنها و نه مطلوبها در اقیانوس بزرگ مخاطرات» است که بالقوه میتواند فضایی از اعتماد و زیست سیاسی را ایجاد کند. مبنای دیپلماسی پس از پایان جنگ جهانی دوم و دوران جنگ سرد همواره بر این پایه استوار بوده است. به همین دلیل در دیپلماسی مدرن، مذاکرات بخشی مهم و جداییناپذیر از توافقات محسوب میشود. موفقیت هرگونه توافق بدون تکیه و ارجاع به روح حاکم برآن تقریبا امر غیر ممکنی خواهد بود. این مهمترین آموزه و تجربه دیپلماسی عصر مدرن طی ۷۵ سال اخیر بوده است.
نمونه قدیمی این آموزه در معاهده سالت ۲میان ایالات متحده و جماهیری شوروی وقت در ژوئن سال ۱۹۷۹ ویک نمونه جدید آن در توافقنامه اخیر دولت کلمبیا با شورشیان فارک تجربه شد که فعلا هیچیک موضوع بحث مانیستند. مذاکراتی سخت و طولانی که تنها دلیل موفقیت نسبی آنها عمدتا ناشی از یک چیز بود:«تکیه وفادارانه به روح توافق تا اصل توافق». روحتوافق یک قرارداد مکانیکی را به حسن نیت دیپلماتیکی تبدیل میکند. این ۲نمونه مثالی بود برای توصیف فاصله میان«خواست دور و ممکن نزدیک». توافقنامه اتمی ایران و قدرتهای جهانی بیشک از این قاعده بیشتر اخلاقی مستثنی نبوده و نیست. تا آنجا که مطلع هستم و البته امر پوشیدهای هم نیست در آن بخش از دوسویه توافقات که به تهران مربوط میشود در کنار دیپلماسی مستند؛ ایران به روح توافق و منطق مذاکره به عنوان بخش جدایی ناپذیر توافقات پایبند بوده که قطعا روش درستی تلقی میشود. آمار عملکرد ایران ناشی از وفاداری به روح توافق (در کنار تکیه بر مفاد آن) نشان میدهد این کشور در کنار رعایت چهارچوب توافق هستهای ازمحدوده خود تجاوز نکرده است. حداقل ۴ گزارش آقای آمانو در آژانس وین موید این نکته است. خیلی عجیب است!حتی در موارد مربوط به امور دفاعی که حق ایران است خویشتنداری و وفاداری این کشور نادیده گرفته شده و اگر از حق خود بهرهبرداری میکند متهم به خروج از تعهدات هستهای میشود. با چنین نگاهی ما اکنون با دو سر متناقض یک کلاف که هنوز سردر گم نشده روبهرو شدهایم که برای درک آن باید توصیفی منطقی پیدا کرد.
به عنوان مثال موضوع توان موشکی متعارف وآزمایشات معمولی نظامی ایران در حالی که هیچ ارتباطی با توافق هستهای ندارد به این دلیل رد میشود که گفته شده با روح توافق در تعارض است. نکتهای که هم «بان کی مون» درجولای سال جاری و هم اندکی قبلتر«آدام زوبین» معاون وزیر اقتصاد ایالات متحده دراواخر ماه نوامبر۲۰۱۵ مستقیما به آن اشاره کرده بودند. در حالی که تصویب تمدید تحریمها توسط سنا تخطی از روح برجام تلقی نمیشود! اما به فرض محال، اگر رعایت چنین خواست یک طرفهای از ایران انتظار میرود، سوال این است:«پس سهم ایالات متحده در وفاداری به روح توافق هستهای را باید در کجا جستوجو کرد!؟». مجالس نمایندگان و سنا به اتفاق آرا تحریمهای ۲۰ سال گذشته ایران با مستمسک عدم تعارض با توافق هستهای را برای ۱۰ سال دیگر تمدید و انتظارهم میرود آقای اوباما این مصوبه را امضا و به قانون تبدیل کند. با چنین مصوبهای همکاریهای مالی- اقتصادی با ایران و نیز سرمایهگذاریهای فنی و نفتی بیش از ۲۰ میلیون دلار در این کشور همچنان در تحریم باقی خواهند ماند. مضحک است! و رد مضحک بودن چنین استدلالی با ارائه مستندات حقوقی قابل قبول نیست. چراکه نمیتوان از ادامه تحریمها سخن گفت و به متحدان سیاسی و اقتصادی در اروپا و تا حدی آسیا پایبندی به توافق اتمی را مطرح کرد، اما به تهدید مجازات در صورت همکاری با ایران ادامه داد، آنگاه از این کشورهم انتظار داشت به متن و روح توافق وفادار بماند!.
رئیسجمهوراوباما مسلما مصوبه سنا را امضا خواهد کرد اما نمیتواند مسئولیت صدمه دیدن (نه نابودی) بنیانهای این بزرگترین و مهمترین دستاورد سیاست خارجی و امنیت بینالمللی خود را تنها به دوش آقای ترامپ بیندازد و پشت درخت کریسمس کاخ سفید پنهان شود. من نمیدانم آقای رئیسجمهور تا ۴۰روز آینده چه خواهد کرد؟ اما اگر او به میراث خود علاقهمند است میتواند بخشی از سیاستمداران آمریکایی و اروپایی که کسینجر آنها را عقل متعارف در سیاست و دیپلماسی توصیف کرده متقاعد کند و برای ۲ کار به سراغ آقای ترامپ و اعضای اصلی سیاست خارجی، دفاعی و امنیتی کابینه او بفرستد. ۱- مصوبه سنا را به رغم تصویب غیر فعال نگاه دارد. لغو آن فعلا امکان پذیر نیست. ۲- اهمیت توافق و وفاداری به روح آن با تهران و مخاطره نقض این تعهد از سوی واشنگتن رابه سیاستمداران جدید گوشزد کنند. البته اگر او و آقای جان کری ارزشی برای میراث خود قائل هستند.(آرمان).matinmos@gmail.com
8436931